کیوان حسینوند
جنگ تجاری میان دوقدرت بزرگ اقتصادی، سابقهای طولانی دارد بطوریکه یادآور جنگهای تجاری میان سالهای 1967-1987، جنگ تجاری 2010 تا اکنون که شامل 2015 و این اواخر 2018 تا حال حاضر میشود. نکته مشترک همه آنها، گویا به مسئله نرخ برابری ارز برمیگردد زیرا از مدتها قبل این چین بوده که همواره توسط شرکای تجاری خود تحت اتهام دستکاری نرخ ارز قرار گرفته. و نکته مشترک دیگر همه جنگهای تجاری، تبدیل شدن آنها به جنگ های ارزیست که تبعات وحشتناکی برای هردو طرف بازی و تماشاگرانشان دارد.
الف) چه اتفاقی افتاد؟
در یک نگاه کوتاه مدت، میتوان همه اتفاقات را در اعمال تعرفه خلاصه کرد.
در نگاه میان مدتی میتوان همه اتفاقات را در نیاز ترامپ به کسب رای در انتخابات 2020 برای کارنامه ایجاد شغل و مهار تورم از طریق اعمال تعرفه دانست.
و در یک نگاه بلندمدت میتوان همه اتفاقات را در اهرمی بنام دلار خلاصه کرد تا آمریکا بتواند با این سلاح به اهداف خود از قبیل ترازسازی مجدد تجاری، تضعیف کشورها با صادرات تورم و مبارزه علیه ایجاد تورم منفی در کشور خود برسد. پس بهترست برای توضیح آنچه اتفاق افتاده، گریزی تاریخی بزنیم به آنچه در گذشته اتفاق افتاد تا فهم حوادث کنونی آسانتر شود.
چین همواره به دو مسئله متهم میشد؛ اول دستکاری ارزش ارز خود و دوم صادرات تورم منفی خود به آمریکا.
از همان سالهای 2002 تا اکنون همواره این عقیده بود که چین به علت دستمزد و هزینه تولید پایین، همیشه تورم منفی دارد و از طریق ثابت نگه داشتن نرخ تبدیل ارز که توسط PBOC(۱) شروع شد این تورم منفی را به آمریکا صادر میکند.
فدرال رزرو پس از این اتفاقات همیشه واهمه ایجاد تورم منفی را داشت و برای این موضوع، نرخ بهره خود را کاهش میداد تا واکنش درست دهد بطوریکه از نرخ بهره بالای 6% در سال 2002 به حوالی 0% در سال 2010 رسید.(۲) و این موضوع مقدمه ای بر برنامه های کمک مالی(۳) و تسهیل کمی(۴) بود.
لکن نکته بسیار مهم اینست که این اقدام، تبعات مختلف داشت که از جمله آن بحران مالی 2008 بود که موضوع صحبت ما نیست و اثر دوم آن یعنی خلق تورم بخاطر چاپ پول و صادر کردن آن به کشورهای طرف تجارت بود که موضوع صحبت ماست.
در توضیح این اثر باید به این نکته اشاره کرد که اساسا آمریکا نفع بزرگی در تراز تجاری منفی(۵) دارد(در کنار مضراتش) زیرا تراز تجاری منفی یعنی واردات کالا بیش از صادرات آن و در ازای واردات کالا، صادرات پول و از آنجایی که چین بزرگترین مقصد ورود این پولهای حاصل از واردات است، تورم آمریکا که حاصل از چاپ پول بدون پشتوانه است، به چین منتقل میشود.
بانک مرکزی چین هم طبق برنامه تعریف شده ی خود، دلارهای اضافه را هم میگرفت و به ازای آن یوآن چاپ میکرد و این جرقه ی تورم بود. درواقع PBOC مجبور بود یوآن بیشتری چاپ تا دلارهای اضافه را جمع کند و همه ی این اجبار به چاپ کردن بخاطر ثابت نگه داشتن نرخ تبدیل ارز دو کشور بود.
به علاوه PBOC در ازای دلارهای سرگردان، دست به سرمایه گذاری مطمئنی بنام خرید اوراق قرضه آمریکا میزد. به همین ترتیب هرچه ترازتجاری آمریکا منفی تر میشد و هرچه ترازتجاری چین مثبت تر، چین تورم بیشتری وارد و اوراق بیشتری خریداری میکرد.
برنده دو طرف بازی آمریکا بود!
در پی این ورود تورم منفی به چین، چین ناچار به کاهش ارزش یوآن میشد.
حال همین اتفاقات را با این پیشینه، درحال حاضر نظاره گر هستیم.
ابتدا آمریکا اعمال تعرفه میکند؛ چین هم متقابلا اعمال تعرفه میکند.
سپس قدم های زیگزاگی در اعمال تعرفه برداشته میشود.
ترامپ به فکر سلاح دومی بنام نرخ بهره می افتد بنابراین بر رئیس پیشین و کنونی فدرال رزرو، فشار می آورد تا ارزش دلار را پایین نگه دارد تا هم جلوی رکود را بگیرد، هم تورم منفی ورودی از چین را خنثی کند و هم تورم به چین صادرکند و صنایع چین را که بر پایه صادرات شکل گرفته اند فلج کند و رکود و بیکاری به چین تحمیل و در مجموع اینها موجب اشتغال و رونق به اقتصاد خود شود.
ترامپ بالاخره موفق به تغییر رئیس فدرال رزرو میشود و او هم نرخ بهره را در راستای کاهش ارزش دلار کاهش میدهد.
ترامپ در کنار کاهش نرخ بهره، با نقض آتش بس یک ماهه، مجدد اعمال تعرفه میکند: ده درصد بر روی 300 میلیارد دلار کالای باقیمانده وارداتی از چین.(۶)
چین هم درست 5 روز بعد از این دو اقدام آمریکا، زمین بازی را از اعمال تعرفه تغییر و قدم در زمین کاهش ارزش یوآن گذاشته و به واردکنندگان محصولات کشاورزی میگوید فعلا واردات را تعلیق کنند و این تعلیق مساوی میشود با سقوط معاملات آتی ذرت و سویا در همان روز اعلام خبر.(۷)
چین با این اقدام پس از 11 سال از بحران 2008، توانست ارزش یوآن را به بالای 7 در برابر هر دلار برساند و 2.61 درصد به نسبت 5 روز قبل از ارزش آن بکاهد.(۸)
این خلاصه ای بود از آنچه که اتفاق افتاد.
ب) و اما تا اینجا چه تبعاتی داشته؟
دو اقدام اخیر دو کشور مبنی بر اعمال تعرفه و کاهش ارزش پول، پس از 5 روز در رابطه با شاخص سهام ها با این تبعات همراه بود:
شاخص سهام MSCI آسیا و اقیانوسیه: منفی 9.99 درصد سقوط(۹)
شاخص سهام HANG SENG هنگ کنگ: منفی 7.5 درصد سقوط(۱۰)
سهام IXIC نزدک: منفی 6.21 درصد سقوط(۱۱)
سهام KOSPI کره: منفی 5.85 درصد سقوط(۱۲)
شاخص سهام SPX اس اند پی 500: منفی 5.26 درصد سقوط(۱۳)
شاخص XJO استرالیا: منفی 5.09 درصد سقوط(۱۴)
شاخص DJI داو جونز: منفی 5.07 درصد سقوط(۱۵)
شاخص NIKKIE ژاپن: منفی 4.41 درصد سقوط(۱۶)
به علاوه بررسی نشان میدهد غالب بازارها و شاخص های سهامی در صف فروش قرار گرفته اند.(۱۷)
در بازار نفت بخاطر کاهش تقاضای تحت تاثیر جنگ تجاری، نفت با کاهش قیمت همراه شده و به هر بشکه 60 دلار در نفت برنت و هر بشکه 55 دلار در نفت خام رسیده و طلا هم به عنوان یک دارایی امن در کنار دیگر دارایی های مطمئن از قبیل برخی اوراق قرضه و ارزها دچار افزایش تقاضا و ارزش شده است بطوری که هر اونس طلا به بالای 1470 دلار رسیده است؛ یک رکورد تاریخی از 2014 تا کنون.(۱۸)
ین ژاپن هم از آن دست ارزهایی ست که دارایی امن تلقی میشود که نشانه ی آن دارا بودن رتبه سوم در ذخیره ارز کشورهاست(۱۹) و در این ماراتون ارزشش دچار 2.21 درصد افزایش شده و تقویت شده است.
از مجموع 208 بازار اوراق قرضه، تنها 14 بازار در صف خرید بوده اند و مابقی در صف فروش قرار داشته اند که از مهم ترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
اوراق قرضه 10 ساله آلمان DE10Y: منفی 35.25 درصد سقوط(۲۰)
اوراق قرضه 10 ساله ژاپن JP10Y: منفی 24.39 درصد سقوط(۲۱)
اوراق قرضه 10 ساله آمریکا US10Y: منفی 14.84 درصد سقوط(۲۲)
اوراق قرضه 10 ساله کره KR10Y: منفی 8.73 درصد سقوط(۲۳)
ج) چه تبعات دیگری خواهد داشت؟
ما، نه فقط آمریکا و چین، بلکه کل اقتصاد کره ی خاکی، درگیر یک جنگ تجاری گسترده(۲۴) شده ایم که در یک جمله ی کوتاه درباره تبعات آن میتوان گفت در صورت تداوم رکند کنونی، آتشی ست که دود غلیظ آن به چشم همه میرود.
در میان مدت و بلندمدت انتظار میرود تورم آمریکا از 2% که تورم انتظاری دنیاست بالاتر رود و این موضوع سبب افزایش آمار بیکاری و کاهش تقاضا و رکود شود و به علاوه میزان سود پرداختی آمریکا به اوراق قرضه هم در صورت تجاوز از 2%، به شدت زیاد خواهد شود و تعادل را به هم بریزد.
باید دید نرخ تورم اعلامی آمریکا برای ماه ژولای که در 13 ام همین ماه اعلام میشود و ماه های پس از آن از روندی صعودی حکایت میکند یا خیر.
به علاوه اگر تورم نزدیک 2% و حتی بیشتر شود، فدرال رزرو "یحتمل" تمایلی به همراهی با ترامپ در راستای کاهش نرخ بهره نخواهد داشت و آنرا افزایش میدهد؛ چرا یحتمل؟ زیرا بانک مرکزی آمریکا اخیرا در تراز این بانک کاهش ملموسی صورت داده(۲۵) که این امر مهار تورم با وجود نرخ بهره پایین را کمی آسان میکند؛ لکن باید توجه داشت که صف فروشی که بابت اوراق قرضه آمریکا شکل گرفته، میتواند تورم را افزایش دهد.
چین به اهداف اقتصادی مدنظر خود برای سال 2020 تا اینجای کار غالبا دست یافته است(۲۶)؛ بزرگترین اهداف آن، دو برابر شدن تولید ناخالص داخلی و درآمد سرانه سال 2020 به نسبت سال 2010 است که به این دو هدف در سال 2018 رسید.(۲۷)
لکن آمریکا و دولت ترامپ اهدافی در سر دارد که گرچه که به غالب آنها رسیده لکن در مکان امنی همچون چین قرار ندارد و آسیب پذیری آمریکا در این جنگ را بیشتر میکند. ترامپ تا انتخابات 2020 نیاز به اشتغال دارد که گویا موفق هم خواهد شد زیرا هدفی کوتاه مدت است لکن در بلندمدت و میان مدت دچار لطمات جنگ که بزرگترین آن بر دلار خواهد بود میشود.
کاهش ارزش پول های ملی برابر است با خروج سرمایه از چین و آمریکا کمااینکه این خروج در آمریکا شدت یافته است(۲۸)، افزایش تورم جهانی، کاهش رشد اقتصادی جهانی، افزایش بیکاری دو کشور و کشورهای دیگر، فقیر کردن همسایه(۲۹)، رکود جهانی و... .
این نکته ی بسیار مهمی است که اگر شغلی برای مردم میلیاردی چین وجود نداشت، چه اتفاقاتی از قبیل آنچه در تورم دهه 1980 در حادثه میدان تیان آنمن 1984 حادث شد، اتفاق می افتاد.
آمریکا و ترامپ هم به خوبی ارزش اشتغال و تورم را برای جمعیت 300 میلیونی خود میداند و هر دو کشور باید حواسشان باشد که این موش و گربه بازی، علاوه بر ضررهای هنگفت به خود، چه ضربه ای به تجارت دنیا و اعتبار پول ها میزند.
د) تحلیل آنچه هست و آنچه خواهد بود:
با نگاهی به حادثه رکود بزرگ آمریکا در دهه 1920 این مسئله یادآور میشود که کشورها با کاهش ارزش پولهایشان به فقیرکردن همسایه و اعمال تعرفه ها روی آورده بودند که منجر به آن حادثه ی عظیم شد.
در 1970 هم مجدد با کاهش ارزش دلار بود که قیمت نفت دچار صعودی 4 برابری شد.
اکنون آمریکا نرخ بهره را کاهش داده؛ اگر نرخ برابری یوآن-دلار ثابت می ماند، فدرال رزرو به چاپ پول و واردکردن آن به چین ادامه میداد و تورمش را به وسیله واردات مذکور و جریان پولهای داغی که به دنبال سود بیشتر روانه ی چین میشدند، وارد چین میکرد.
اگر نرخ برابری یوآن-دلار کمتر میشد یعنی ارزش یوآن بیشتر میشد، چین مزیت صادراتی خود را از دست میداد.
پس راه سوم باقی ماند و آن کاهش ارزش یوآن بود.
باید توجه داشت که خطر امروز، سقوط خود سیستم پولی ست یعنی از بین رفتن اعتماد به پولهای کاغذی و فرار به سمت دارایی های مطمئن.(۳۰)
درست در همین ماه در سال 1971 بود که آمریکا طلا را از سیستم پولی کنار گذاشت و در طول 5 دهه ای که از این اقدام میگذرد، آمریکا شاهد بحران ها، رونق ها، رکودها، حباب دارایی ها و سقوط ها بوده است.
به عنوان کلام آخر و پرهیز از تکرار نکات مطرح شده، باید عنوان داشت که ادامه روند کنونی اصلا نتیجه خوشی نخواهد داشت و انتظار میرود این روند تنها تا انتخابات 2020 ادامه داشته باشد. ان شاءالله.
منابع:
۱- People's Bank of Chine; بانک خلق چین
۲- yon.ir/Vezjr
۳- Bailout
۴- Quantitative Easing Policy
۵- yon.ir/IZTLH
۶- yon.ir/SY95F
۷- yon.ir/tt59T
۸- yon.ir/HpwkK
۹- yon.ir/VJzje
۱۰- yon.ir/TqH2E
۱۱- yon.ir/M90V9
۱۲- yon.ir/9YUTS
۱۳- yon.ir/WVkVJ
۱۴- yon.ir/3WvFw
۱۵- yon.ir/kGMXS
۱۶- yon.ir/K8vCG
۱۷- yon.ir/FLNIq
۱۸- yon.ir/WSSjt
۱۹- isna.ir/amp/97061607954/
۲۰- yon.ir/hwAaA
۲۱- yon.ir/gh5fH
۲۲- yon.ir/SD745
۲۳- yon.ir/dQDKn
۲۴- a full-scale trade war
۲۵- yon.ir/Ac1Db
۲۶- sustainabledevelopment.un.org/memberstates/china
۲۸- yon.ir/hV3Qr
۲۹- Beggar-thy-neighbor
۳۰- Currency wars, James Rickards, P:97.