بهرام ورجاوند
بهرام ورجاوند
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

ردیابیِ نشانه ها- قسمتِ دوّم (نشانه چیست؟)


حالا می خواهیم ببینیم اصلاً این «نشانه» که هِی می گویند و می گوییم، چیست؟...

در تعریف می گویند: نشانه چیزی است که در معنایی به جز خودش به کار رود... در حقیقت نشانه علامتی است برای امرِ دیگری به جز خودش...

مثلاً رنگِ قرمزِ چراغِ راهنمایی که یعنی "ایست"!... رنگِ قرمزِ یک انسانِ بیمار که شاید یعنی "تب"...

یا همین کلمۀ «قرمز» که در زبانِ فارسیِ ما، معنیِ رنگی را می دهد که توصیفش را همه می دانیم...

این را می گویند "نشانه"... نشانه می تواند زبانی باشد... تصویری باشد... صوتی باشد... حتی رفتاری باشد... حتماً دربارۀ "زبانِ بدن" چیزهایی شنیده اید...

در هر حال نشانه هر سه صورتِ سمعی و بصری و حتّی بساوشی را می تواند داشته باشد...

امّا این "نشانه" مثلِ هر امرِ دیگری که بخواهیم درباره اش بحثی کنیم، قطعاً اجزایی دارد...

"فردینان دوسوسور" که به نوعی پدرِ علمِ نشانه شناسیِ نوین هم محسوب می شود، نشانه را دارای دو جزءِ اصلی می داند...

  • نشانه دو بخش یا دو جزء دارد: دال signifier و مَدلول signified

حالا این دو لغتِ عجیب و غریب، چه معنایی دارند خودشان...

"دال" را سوسور اینطور تعریف می کند..."صورتِ آواییِ نشانه" آنطور که به گوشِ مخاطب می رسد...

البته سوسور نشانه شناسی را _در حقیقت_ بر مبنای نشانه های زبانی توصیف و تحلیل می کند... بحث هاش هم بیشتر زبان شناسانه است... و وقتی می گوید نشانه، منظورش نشانه های زبانی است... یعنی همان واژه ها...

پس منظورش اینجا هم، صوتی است که از شنیدنِ یک واژه به گوشِ مخاطب می خورد...

مثلاً اگر بگوییم «سَگ» صدایی که از دهانِ ما خارج می شود و مخاطب می شنود، همان "دال" است در این نشانۀ زبانی... اگر هم زبانِ کتبی یا نوشتاری را در نظر بگیریم، "دال" همین شکلِ ظاهریِ واژه است...

دربارۀ نشانه های بصری هم، تقریباً مسئله مشابهِ همین است... مثلاً رنگِ قرمز که ببینیم در چراغِ راهنمایی، "دال" است... یا مثلاً تصویرِ یک سیب در تابلوی نقاشی، یک "دال" می تواند باشد...

اما "مَدلول" چیست؟... سوسور می گوید... مدلول صورتِ معناییِ نشانه در ذهنِ مخاطب" است... یعنی مثلاً شنونده، وقتی می گوییم "سگ" چه شکلِ معنایی در ذهنش ایجاد می شود، آن همان "مدلولِ" نشانه است...

نکته ای که این جا مطرح می شود... کمی پیچیدگی دارد... وقتی می گوییم"سگ" چه صورتی در ذهنِ شما ایجاد می شود؟... می توانید بگویید چطور سگی را در نظر می آورید؟... در هر حال حیوانی می آید در ذهنتان که مثلاً صدایش چنین است و سر و پا و دهان و دُم اش چنان است... هر یک از شما دوستان، ممکن است یک شکلِ متفاوت از این جانور، در ذهنتان تداعی شود وقتی من بگویم که : "امروز یک سگ دیدم توی باغِ دانشگاه".

اصلاً اگر به هر کدام از شما بگویم تصویرِ سگِ موردِ نظرتان را بیایید و روی تابلو ترسیم کنید، خیلی جالب می شود... قطعاً هر کدام یک شکلِ متفاوتی می کشید... با این وجود، هیچ کدام یک گربه نمی کشید مثلاً اگر زبانِ فارسی بدانید البته...

هر کدام از ما، یک سگِ ذهنی الان داریم... ولی در مجموع، یک توافقِ ضمنی هم میانِ ما دربارۀ مدلولِ این نشانه وجود دارد... بر اساسِ توافقی که میانِ ما اهالیِ یک زبانِ مشترک هست... که سگ مثلاً یعنی چی؟...

مدلولِ هر نشانه همین است... یک صورتِ معنایی توی ذهنِ ما... انگار آنقدرها گاهی دقیق هم نیست... اما نکته آن جا است که قابلِ تمیز است از دیگر صورت های ذهنی...

همین است شاید که سوسور می گوید... هر نشانه به صورتِ سَلبی معنا می یابد... نه به صورتِ ایجابی...

یعنی این که مثلاً نشانۀ زبانیِ "سگ" چه معنایی می دهد... بر سبیلِ ایجاب نیست که در ذهنِ ما فهم می شود... چون اصلاً هیچ دلیلی هم ندارد که مثلاً این واژۀ "سگ" این معنا را بدهد... بلکه بر مبنای آنچه که نیست، معنا می دهد... مثلاً ما تا می شنویم "سگ" می فهمیم که "گربه" نیست... "گاو" هم نیست... دیگر حیوانات هم نیست... و هیچ چیزی نیست مگر سگ!...

یک نکتۀ خیلی مهمِ دیگر هم بگویم که خودِ جنابِ سوسور هم خیلی روی آن تأکید دارد...

حالا که می گوییم نشانه دو جزء دارد: دال و مدلول، یک وقت تصوّر نکنیم که این دو جزء، قابلِ تفکیک است از هم... در حقیقت خیر!... خودِ سوسور، در اینباره تشبیهی به کار می برد... و می گوید... "مثلِ دو روی یک کاغذ"

یعنی اجزای یک نشانه_ دال و مدلول_ مثلِ دو طرفِ یک کاغذ از هم تفکیک ناپذیرند...

و این جدا کردن های ظاهری هم، صرفاً برای فهمِ مطلب و کمک به روشِ تحلیل در نشانه شناسی است...

این حرف ها که گفتم یک کمی سخت شد نه؟...

حالا بیایید خیلی خیلی ساده ترش را هم بگوییم...

می شود گفت که : «دال شکلِ ظاهریِ نشانه و مَدلول، معنای نشانه است.»

و ما هم چون درس مان قرار نیست "نقد و اعمالِ شاقّه" باشد... و برعکس، اسمش را گذاشته ایم "لذّتِ نقد"، تا خیلی خوشگل و تمیز به خوردتان دهیم، همین تعریفِ آخری را مِن بَعد، مبنای کار قرار خواهیم داد...

مثلاً رنگِ قرمز در چراغی راهنمایی، "دال" است... و توقّف و ایستِ فوری پشتِ خط های عابرِ پیاده، مفهوم و معنا و اصطلاحاً "مدلول" است...

در آثارِ هنری هم، اتّفاقاً کمابیش همین طور ها است...

شما چشم های اشک آلودِ مونالیزا را در تابلوی لئوناردو می بینید... این دال است... و به خودتان می گویید... این زن غمگین است... این مدلول است...

اصلاً صورتِ او را با ویژگی هاش می بینید (دال) و شک نمی کنید که این یک زن است (مدلول)...

حالا البته این مقدّمۀ تحلیل به شیوۀ خواندنِ نشانه هاست و هنوز مطالبِ بهتری هم هست که به ما می گوید چطور به این شیوه کارهای هنری را بخوانیم...

ردیابی نشانه ها- قسمت اول
نقد هنرینشانه شناسی
حقیقت آن است که من در عصر تاریکی می‌زیم. ناب‌ترین واژگان ابلهانه می‌نماید. جبین صاف حکایت از بی‌خیالی دارد و آن‌کس که می‌خندد هنوز خبر هولناک را نشنیده است.(برتولت برشت)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید