ویرگول
ورودثبت نام
کیمیا
کیمیا
خواندن ۳ دقیقه·۳ ماه پیش

میان سیاه و سفید ، خاکستری هم رنگ زیباییست ...

دیدن واقعیت همیشه هم دردناک نبوده.... مثل زمانی که می بینی عظمت روحت بیشتر از قابیه که آدم ها برات ساختن و از زندان توهماتشان بیرون میای، یا زمانی که متوجه می شی زندگیت وابسته به خودته واین یعنی رهایی از افکار مخرب مطلوب دل همه بودن ، اما گاهی هم تاب آوری در برابر برخی از واقعیت ها دشواره...

*دشوار : داغ شدگی ای که در بدنت از هجوم افکاری که پرده برداری از آن واقعیت برایت به ارمغان آورده ، حس می کنی. همان لحظه ای که به فکر فرو می روی و به حماقتت در نادیده گرفتن حقیقت پی می بری.




قبلا شبیه یک روح در دو بدن بودیم و حالا تو تبدیل شدی به کسی که انگار هیچوقت نمی شناختم. به زور برای حفظ ظاهر بهم لبخند می زنیم و فقط خودمون می دونیم که هیچ چیز مثل قبل نیست چرا که واقعیت حالا برای ما تبدیل به چاقویی شده که دستمون رو بریده و دیگر با این جای زخم هیچکدام قادر به نادیده گرفتن حقیقت نیستیم.

اما پشیمون نیستم. خوشحالم . مرسی که توی زندگیم بودی تا بیشتر درباره ی خودم یاد بگیرم، تا آگاه تر بشم.

آگاه بشم به اینکه چقدر بیشتر از آدم هایی که میان و می رن و یک تیکه از وجودت رو می دزدن از خودم می ترسم که به این آدم ها اجازه ی ورود می دم، براشون چای می ریزم و بهشون بالاترین دارایی هام رو می دم، وقتم، حواسم ، فکرم ، بخشی از قلبم ، مهربونی و اعتمادم.

هنوزم خیلی وقتها با خودم می گم چرا؟ می شد ساده باشه ، چرا اینقدر باید نقشه می کشید ، چطور ندید؟ ولی اینجا نیستی تا ازت بپرسم ، ولی اگر بودی هم نمی پرسیدم... نمی خواستم ناراحت بشی ، چون من سعی می کنم مراقب قلب تو باشم. تو مهمون منی و من همه رو به دوش می کشم و من فکر می کنم تو هم مثل من خاکستری ای ...

فکر می کنم حتی اگر این رنگ بین سیاه و سفید وجود خارجی نداشته باشد ما می تونیم اولین سازنده هاش باشیم. اما تو ، منو می اندازی تو دورترین نقطه ی ذهنت و بهم برچسب می زنی . شاید هیچوقت هم متوجه نشی که من انتخاب های خودم رو دارم و خالق تعادلم ، هیچ چیزی از سیاست نمی فهمم و ندای قلبم من رو به بینهایت ها هدایت می کنه.

چه غم انگیز که خودت را هم رنگ من نشان دادی و حالا طوری وانمود می کنی که انگار من عجیبم!

باور کن بین سیاه و سفید ، خاکستری هم رنگ زیباییست، چون فکر می کردم رنگ "ما" است ، رنگ من و تو و خیلی " ما "های دیگر، آنهایی که فقط شنونده و تحت تاثیر نبودند ، کسانی که به درک و شعور خودشون توهین نمی کنند و دیگران را با ارزش می شمارند، آنهایی که خالق وقایع جدیدند نه فالوور... ولی باشه ، در انتخابت اشتباه کردم و الان بیشتر به ارزش هام در انتخاب آدم ها بها می دهم. مثل الک در دستم می گیرمشان و از آدم های اضافی دور می شوم.

خودت بهم می گفتی تا زندگی کوتاه تر از چیزیه که بخواهیم از دستش بدیم ،حالا زندگیت رو با آدم های زیادی پر کردی که هر کدام یکرنگند برای همین نتونستی رنگ خودت رو بسازی ، به اصطلاح تن به تکرار روزها دادی و اسیر ایده ی " این نیز بگذرد "شدی. ای کاش اینطور نبود ولی شرمنده من دیگه درگیرت نمی شم چون بهم یاد دادی که زندگی زود گذر و کوتاهِ و من با آدم های متظاهر دیگر هدرش نمی دهم. و نمی دانی هنوز هم وقتی این کلمات از زبانم جاری می شوند قلبم را می فشارند اما شاید این همان بهای دردناک واقعیت باشد.


من عالیم و بازم ممنونم که با وجودت بهم کمک کردی بهتر عمل و فکر کنم، من همچنان قدردان لحظات خوبی که داشتیم هستم.

.

.

.

چه حسی به این نوشته داری؟ به نظر شما هم خاکستری رنگ زیباییست؟

.

.

.

کیمیا

03/5/12

دوستیروانشناسیدردناکواقعیتجامعه
*Life Coach * دختری مشتاق به دنبال کشف خود و معنا ..... باهام همراه شو تا در کنار هم از مسیر لذت ببریم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید