زیبا بود و پر ستاره و یک ماه که میشد به آنها دست زد و جابجایش کرد. دستم را بسوی تو آوردن و تورا چیدم و برگزیدم و در شیشه های کریستالی گذاشتم. تو باعث توازن کره زمین بودی و باعث ایجاد جاذبه بودی و باعث ماندن مردم کره زمین روی زمین. و قدم به قدم که پایشان به زمین میچسبد دلیلش تو بودی و کسی نمیدانست. با نگاه کردن به تو تمام راه های هموار میشد و زندگیم آسان تمام میشد. در شیشه که بودی روزی به من گفتی مورچه ها زمین را خواهند خورد و تو علاقه ات به من کم میشود من دیگر نمیتوانم سیرابت کنم زیرا کهه مورچه ها آبها را هم پس از خوردن خاکها میخورند که در گلویشان نماند. یادت باشد که مورچه ها بخودی خود نیامدند!