
در دنیای امروز که مرزها با خطوطی بر روی نقشه مشخص میشوند، برای میلیونها پناهجو این خطوط، دیوارهایی بلند از خطر و ناامنیاند. مسیرهایی که پناهجویان طی میکنند، صرفاً یک راه جغرافیایی نیست؛ این مسیرها شریانهایی هستند که از میان دریاهای بیرحم، کوهستانهای یخزده، بیابانهای بیانتها و جنگلهای تاریک عبور میکنند. هر گام در این راه، داستانی است از بقا، امید و گاه، فقدان.
دریای مدیترانه: مرز آبی میان زندگی و مرگ
یکی از خطرناکترین گذرگاهها، دریای مدیترانه است. قایقهای بادی یا چوبی که بیش از ظرفیتشان مسافر دارند، اغلب توسط قاچاقچیانی هدایت میشوند که تجربهای از دریانوردی ندارند. شبهایی که دریا آرام بهنظر میرسد، ناگهان با موجهای پنجمتری و طوفانهای بیهشدار، به میدان نبردی برای زنده ماندن تبدیل میشود.
روایت «فاطمه»، مادری اهل سوریه، همچنان در ذهن بسیاری از امدادگران مانده است:
«شب دوم بود که موتور قایق خاموش شد. بچهام تب داشت و آب نداشتیم. آسمان پر از ستاره بود، ولی هیچکدام نمیتوانست راه را نشان بدهد. فقط دعا میکردم صبح شود و ما هنوز زنده باشیم.»
بیابانها و مرزهای خشک
برای آن دسته از پناهجویانی که مسیر خشکی را انتخاب میکنند، بیابان به معنای آزمونی بیرحم است. در مسیرهایی مانند صحرای بزرگ آفریقا یا بیابانهای مرزی ترکیه به ایران، گرمای روز به ۵۰ درجه میرسد و شبها سرمای سوزناک استخوانها را میلرزاند. «یوسف»، پناهجویی از سودان، میگوید:
«ما هفت روز در بیابان بودیم. بعضی شبها راهنما میگفت باید چراغ خاموش راه برویم چون مرزبانها نزدیکاند. یک شب، دو نفر از گروه ما از تشنگی از پا افتادند. مجبور شدیم ادامه دهیم، ولی هنوز هم خوابشان را میبینم.»
کوهستانها و جنگلها: مسیرهای پنهان، خطرهای آشکار
در مرزهای بالکان، بسیاری از پناهجویان از راههای جنگلی عبور میکنند تا از دید مأموران دور بمانند. این جنگلها، بهخصوص در زمستان، پر از خطرات طبیعی و انسانیاند. خرسها و گرگها، مینهای باقیمانده از جنگها، و حتی گروههای مسلح غیررسمی، تهدیدی دائمی هستند. «آرمان»، پناهجویی افغان، تجربهاش را اینگونه روایت میکند
:
«یک شب در کوهستان برف میبارید. ما فقط یک پتو داشتیم که باید بین پنج نفر تقسیم میکردیم. کفشهایم خیس شده بود و حس نمیکردم پاهایم زندهاند. اگر گروهی از پناهجوهای دیگر ما را پیدا نمیکرد، شاید هیچوقت از آن شب عبور نمیکردیم.
»
روانشناسی مسیر: امید بهعنوان موتور بقا
پژوهشها نشان میدهد که مواجهه مداوم با خطر و شرایط حدی، ادراک انسان از ترس را تغییر میدهد. در این مسیرها، امید به مقصد، همانند شمعی در طوفان، شاید کوچک و لرزان باشد، اما بدون آن، ادامه دادن غیرممکن میشود. بسیاری از پناهجویان، حتی در سختترین شرایط، با فکر کردن به عزیزانشان، یا رؤیای زندگی در جایی امن، انرژی ادامه مسیر را پیدا میکنند.
فراتر از آمار
آمارها میگویند هر سال هزاران پناهجو در این مسیرها جان میبازند، اما اعداد نمیتوانند تصویر واقعی این سفرها را نشان دهند. برای فهمیدن عمق ماجرا، باید به روایتهای انسانی گوش داد: به گریههای بیصدا در قایقهای تاریک، به لبخندهایی که حتی در وسط خطر شکل میگیرد، و به تصمیمهایی که هر لحظه میتواند همهچیز را تغییر دهد.
سخن پایانی
مسیرهای خطرناک پناهجویان، نقشهای از رنج و مقاومت انسان است. این راهها، آیینهای هستند که نشان میدهد انسان تا کجا میتواند برای آزادی، امنیت و امید به آینده، پیش برود حتی اگر این پیشروی، به معنای عبور از مرز مرگ باشد.