نگاهی به لباسام میکنم؛یه فاتحه براشون میخونم که قراره آغشته به خاک خالص بشه!
گوشیم رو در میارم و ایزو و ایوی رو تنظیم میکنم.
خب حالا وقت وارد شدنه! بعد از طی کردن یسری مسیر غیرطولانی و خنک که تو هوای خشک و گرمِ نایین میچسبید و مشاهده ی چند تا پارکینگ الاغ(!) میرسم به اولین آسیاب.
شاید براتون سوال باشه پارکینگ الاغ چه نوع صیغه ای هست؟
بگم براتون که صبح اول صبح یک الاغ پُرِ گندم وارد غار میشه؛کمی میگذره و الاغِ بعدی تخمه میشکونه که حوصلش سر میره و راهی غار میشه.خب تا اینجا خوب پیش رفت،ولی مشکل وقتی پیش میاد که الاغ قبلی در حال برگشتن هست ولی الاغ دومی هم داره میاد،ای دل غافل این غار هم که نمیتونه هم زمان دو الاغ رو تو دلِ خودش جا بده!چاره چیه؟میان هر چند متر یک بار یه فرو رفتگی ایجاد میکنند که یکی از الاغ های باشعور خودشو داخل فرورفتگی جا میده تا الاغ شریف دیگه به راه خودش ادامه بده.
حال، من این فرو رفتگی پارکینگ الاغ نامیدم!
خلاصه سرتون رو درد نیارم،این شاهکار معماری دو گانه سوز که هم قنات هست هم آسیاب سی متر درون زمین هست،طوری که برای اینکه برای قنات برسید باید باید از هفت خان رستم بگذرید.اول خیلی عادی قدم بر میدارید، کم کم مجبورید کمرتون رو هم کنید بعدش هم چهار دست و پا باید برید و آخرش هم سینه خیز یه مسیر رو طی میکنید تا اینکه میرسید به بهشت خنکی بعد از اون همه خاک لعنتی!
حالا این همه حرف زدم ولی یادم رفت بگم کجا هست و به قول مادربزرگم اسمش چی چی هست؟ بگم براتون که اینجا آسیاب دو هزار ساله "ریگاره" هست تو شهر دوست داشتنی نایین(:
یک نکته!
راسیاتش حدود پنج سالی میشه که راه ورود به قنات بسته شده ولی من که این چیزا سرم نمیشه،من همونیم که یواشکی رفتم تو انبار های موزه و هر بار با خودم گفتم:«این همه جاِ خالی چرا اینارو نمیزارن مردم ببینن؟»