بررسی و اشکالیابی کدهای قدیمی همیشه میتواند چالشبرانگیز باشد، اما چندین روش و تکنیک وجود دارد که میتوان از آنها برای روانتر و مؤثرتر کردن این فرآیند استفاده کرد. در اینجا برخی از تکنیکهای قابلاستفاده آورده شده است:
درک کد: قبل از شروع فرآیند refactoring، مهم است که درک عمیقی از کد و نحوه عملکرد آن داشته باشید. این میتواند شامل خواندن کد، اجرای آن و استفاده از ابزارهای اشکالزدایی برای درک جریان دادهها و کنترل باشد.
شناسایی و اولویتبندی مناطق مشکل: هنگامیکه درک خوبی از کد پیدا کردید، میتوانید مناطقی را که نیاز به بازسازی دارند شناسایی کنید. اولویتبندی مناطق بر اساس تأثیر تجاری، پیچیدگی و میزان اهمیت فنی مهم است.
نوشتن تستها: نوشتن تستها مرحله مهمی در فرآیند بازسازی است. این کمک میکند تا اطمینان حاصل شود که کد بازسازیشده همچنان همانطور که انتظار میرود کار میکند و اشکالات جدیدی ایجاد نمیکند. همچنین به مستندسازی رفتار کد کمک میکند و میتواند بهعنوان یک شبکه ایمنی در طول فرآیند بازسازی عمل کند.
از تغییرات کوچک و افزایشی استفاده کنید: بازسازی مجدد باید با تغییرات کوچک و افزایشی بهجای تغییرات بزرگ و گسترده انجام شود. این امر ردیابی تغییرات را آسانتر میکند و خطر معرفی باگهای جدید را کاهش میدهد.
یکچیز را در یکزمان اصلاح کنید: هنگام بازسازی، مهم است که در یکزمان روی یکچیز تمرکز کنید. برای مثال، ممکن است با استخراج یک متد یا کلاس شروع کنید، سپس به تغییر نام متغیرها و غیره بروید. این به کوچک و متمرکز بودن تغییرات کمک میکند و خطر معرفی باگهای جدید را کاهش میدهد.
استفاده از الگوهای طراحی: Refactoring میتواند فرصتی برای استفاده از الگوهای طراحی برای بهبود ساختار کد باشد. الگوهای طراحی میتوانند به کد مدولارتر، قابل نگهداری و درک آسانتر کمک کنند.
نگهداری از عملکرد کد: Refactoring همیشه باید بهگونهای انجام شود که عملکرد کد را حفظ کند. مهم است که مطمئن شوید که کد همچنان همان کاری را که قرار است انجام دهد انجام میدهد و هرگونه تغییر بهدقت آزمایش و مستند شده است.
اندازهگیری تأثیر: درنهایت، اندازهگیری تأثیر فرآیند بازسازی بسیار مهم است. این میتواند شامل ردیابی معیارهایی مانند پیچیدگی کد، پوشش تست و عملکرد و استفاده از این معیارها برای ارزیابی اثربخشی فرآیند refactoring باشد.