دیشب در حوالی خواب و رویآ به دیدنم آمدی !
این بار زیباتر از گل های شقایق شده بودی و ساده لبخند می زدی :)
در همان عالم خیال ، در حالی که نگاه جستجوگرت را به من دوخته بودی ، با فریادی خاموش صدایت زدم :
ای گمنآم آشنا
تو پیداترین موجود عالمی
آنقدر پیدایی که در هیاهوی دنیای اطرافم گم شده ای !!
در تفسیر تو واژه هایم به سجده می افتند و
تمام شعرهایم به جرم عاشقی در حبس نگاهت به ابد محکوم میشوند.
با کدام پرگار می توانم شعاع دایره خوبی هایت را رسم کنم ؟!
ای گمنآم آشنا
آمدن و رفتنت در این زندگی آنقدر کوتاه بود که فکر میکردم همه چیز کوتاهش قشنگ است ! حتی موهای مشکی مواجم..
جمع کردن واژه های نامرتب و یک درمیان از روی گونه هایم دیگر به دردت نمی خورد .
فقط یادت باشد ، این بار که می روی ، همان ابتدای خروجی چشمانم
کفشهایت را در آور
تا عبور صد باره ات بیش از این گونه هایم را نساید !!
ای شعر تکرار ناپذیر زندگی من ...!!
#فاطمه_موحدی_پور