یه چند مدت ناراحت این و اون بودم، یه چند وقت هم که غصه این نشد و اون نشد رو خوردم؛ الانم تو اون روزاییام که هر چی بیشتر بخوابم برد کردم. یعنی اون روز فکر کردم چی دلم میخواد، اولیش این بود رو مبل خونهام بشینم، به مبل خونهام که فکر کردم دلم فقط تختم رو خواست. فقط بخوابم. جای گرم و نرم گوله بشم بخوابم، پوووف.
یه مدت این دوست، اون دوست، الان فقط کار و خواب و روتین. فقط میخوام زندگی عادی و معمولی بکنم، پر از روتین و عادت. کاش فقط خونه یهذره گرمتر بود.