lunistopher·۶ ساعت پیششش، اینجا هوا سرد است.همیشه پیش از هر حس دیگری، ناامنی را بو کشیدهام. هر کجا بودهام ترس زودتر از من خودش را رسانده است. اینروزها از کلام و کلمات هم خجالت میکش…
lunistopher·۵ روز پیشپنج؛ یادم تو رو فراموش.خیره به مونیتور میمونم، باید یسری چیزا رو یادم بیارم. بعد کلمهشون کنم و با سنجاق بهم وصل کنم. شاید نشستم تا بیای و شاید نشستم تا ببینم که…
lunistopher·۸ روز پیشچهار، هنوز هم.این چند مدت هم خوش نگذشته، کمتر حرف زدم و کمتر درگیر دورم شدم و حالا که بهش فکر میکنم حسابی دور هم شدم. تصمیم به تغییر خیلی چیزها گرفتم و…
lunistopher·۱ ماه پیشسه یا که جواب موندنم، اَرّه سر ساق شددیروز داشتم فکر میکردم کمتر چیزی به اندازه خوندن نوشتههای خودم برام لذتبخشه. انگار نویسندهی اینا میدونه از درون چجوری دارم میسوزم، ال…
lunistopher·۲ ماه پیشدواین روزها بیشتر از هر چیزی دوست دارم کف زمین دراز بکشم و بالش دثبتم رو بغل کنم و فکر کنم دنیا همینه، کل دنیا همینه. کیبورد رو بذارم کنار د…
lunistopher·۷ ماه پیششاید یکاین روزها حتی اگه قصد حرف زدن با آدما رو نداشته باشم، باهام حرف میزنن. منظورم از گفتن این گزاره این نیست که ناراضیام، بیشتر منظورم اینه ک…