افتتاحیه :
امیدوارم تا به اینجای مطالب ارائه شده مورد توجهتون قرار گرفته باشه، فکر نمیکردم اینقدر مطالب برایم جالب و چالش انگیز باشد که تا سه قسمت بخواهم ادامه بدهم، اما دروغ چرا برایم بسیار جالب بود و حیفم آمد قسمتهای رو حذف کنم و برای همین ادامه دادم و این قسمت پایانی میباشد.
بطور خلاصه در قسمت اول و دوم به تعریف قانون جذب و اینکه در زندگی ما چگونه جریان دارند و چگونگی مبارزه با افکار منفی و مثالهای از ترمزهای جذب مطرح شد و حالا در ادامه داریم که :
سوال سیزدهم)آیا می خواهید از قانون جذب بیشترین نتیجه را بگیرید؟
سیستم دنیا طبق ارتعاش شما کار میکند. ارتعاش شما مساوی شدت احساس شماست.
ارتعاش شما افکار شما نیست. ارتعاش شما ظاهر اعمالتان نیست. احساسیه که پشت افکار و اعمالتان وجود داره. واسه همین ظاهر عمل مهم نیست، نیت مهم است. نیت همون احساس هست.
همیشه، همیشه و همیشه ذهنتان را همانند یک مزرعه در نظر بگیرید که افکار و احساسات شما مانند دانههایی هستند که قرار است در این مزرعه کشت و درو شوند. این باور و طرز نگاه به ذهنتان چیزهایی زیادی را در زندگیتان تغییر خواهد داد.
سوال چهاردهم ) آیا احساس خوب = اتفاقات خوب قانون ارتعاش میباشد؟
وقتی شما به چیزی با احساستون توجه میکنید، دنیا براتون میاردش. اما ممکنه ساعتها یا روزها تصاویری توی ذهنتون داشته باشین بدون هیچ حس خاصی و بگید: ” من این همه مثبت فکر میکنم، هیچی نمیشــــــــــه…! ”
علتش اینه که: پشتش احساس خوبی نیســـــت. در بیشتر مواقع احساسی هم اگه باشه حس حسرته نه لذت، حس غم هست نه شادی، حس فقر هست نه ثروت، حس بیماری هست نه سلامتی. پس دنیا هم همجنس همون احساسات رو به صورت شرایط، اتفاقات، فرصتها و آدمها وارد زندگیتون میکنه و چیزهایی رو در زندگی تجربه میکنید که قبلا ارتعاش احساسیش رو ارسال کردهاید.
اگر بتوانید مدام احساس شاد و خوبی داشته باشید. شرایط و اتفاقات به صورتی رقم میخورد که تجربه شاد و لذت بخشی داشته باشد.
سوال پانزدهم) برای داشتن شرایط احساسی خوب بطور مستمر چه کار کنیم؟ (ادامه سوال دهم)
تا به حال به این فکر کردهاید که حوادث ناگواری که از اخبار تلویزیون میشنوید و میبینید، چقدر در ذهن شما تاثیر منفی و مخربی دارند. وقتی سریالهای غمگین و سر درگم میبینید گاهی اگر دقت کنید اشک توی چشمانتان جمع میشود. خودتان را در جایگاه بازیگر میگذارید و این بسیار و بسیار مخرب است و تاثیر بدی در ضمیر ناخودآگاهتان دارد.
پس چه کار کنیم؟ تلویزیون نگاه نکنیم. اخبار گوش ندهیم و از دنیا بی خبر باشیم؟
اگر میتوانید برای کسانی که مورد ظلم قرار میگیرند کاری کنید گوش کنید، اگر میتوانید برای گرسنگان آفریقایی قدمی بردارید و دستگیری کنید آری گوش دهید؛ اما وقتی میبینید و کاری از دست شما ساخته نیست. فقط احساسات منفی چون خشم، نفرت، کینه، دلسوزی، حسرت و … را در خود برانگیخته میکنید. در نتیجه بدبختی، فقر، بی پولی، نا آرامی را یا هر چیز منفی دیگری را بصورت خیلی ظریف طوری که اصلا متوجه نمیشوید، به صورتهای مختلف وارد زندگیتان میکنید.!!!
شاید سخت به نظر برسد ولی باید به شدت ورودیهای ذهن و فکرمان را کنترل کنیم تا افکار و اندیشههای خوب و مثبت وارد شوند تا نتیجه خروجی ذهن و فکرمان، ارتعاش احساسی و فرکانس مثبت باشد و این کاری هست که در تمام طول زندگی برای اینکه در احساس خوب و مثبتی باشیم باید سعی کنیم انجام دهیم. که نتیجهاش به صورت شرایط، اتفاقات، آدمها و موقعیتهای دلخواهمان وارد زندگیمان میشود.
باید تمرین کنیم که در طول روز چیزهای که مثلا در تلویزیون میبینیم، فایلهای صوتی که میشنویم، درباره موضوعاتی که با دیگران صحبت میکنیم، خاطراتی که از گذشته به یاد میآوریم و تصاویری که از آینده در ذهنمان میسازیم. همگی مثبت، خوشایند و در جهتی باشد که احساسات شاد و مثبتی را در ما به وجود آورد و بطور خلاصه خود را بمب باران ورودیهای مثبت نماییم.
بیاییم برنامه ها و فرکانس ارسالیمان را عوض کنیم برنامه های شاد نگاه کنیم، اخبارهای خوشایند را بشنویم و فیلمهای آموزنده و انگیزشی ببینیم. خودمان را با دوستان و افراد موفق، شاد، انرژی مثبت احاطه کنیم. در محیطهای شاد و سر زنده رفت و آمد کنیم. زندگی افراد موفق دنیا رو مطالعه کنیم و آنها را الگو قرار دهیم و در مسیر زندگی و اهدافمان از آنها الهام بگیریم.
در سوال هشتم ترمزها را مانعی برای رسیدن به اهداف عنوان کردیم و مثالهای چون ترمز ثروت و عشق و... نیز آوردیم، اکنون در ادامه از طرف افراد متفاوتی با دیدگاههای متفاوتی پاسخهای داده شده است که چند نمونه برایتان میگذارم :
پاسخ یا نظر اول) در واقع افکار منفی ترمز هستند که بیشترشان در ذهن ناخودآگاه ثبت شدهاند هر وقت درباره هر فکری احساس بدی پیدا کردی اون فکر یک ترمز است و یک باور محدود کننده به حساب میاد و مانع َِپیشرفت می گردد.
نظر دوم) اگر آرزوهایمان را تبدیل به هدف کنیم، حتما به نتیجه میرسند.
نظر سوم) دوستم فرض کن تو میخایی یه کاری راه بندازی ولی هزاران باور مخرب و ترمز و به اصطلاح دیگه افکار منفی داری…افکار منفی که مثل سرب چسبیدن به مغزت و نمیزارن که حرکت کنی اونا ترمزات هستند… مثلا من میخام یه کاری راه بندازم و تا بخودم میگم کسب و کارم رونق میگیره و پولدار میشم اخ جون.. بعد ذهنم شروع میکنه به نجوا…میگه نه بابا ؟ هزار نفر تو اون کارن با اینکه پسرن و آزادن هنوز نتونستن پول خوبی ازش در بیارن ... بعد تو دختر چیکار میتونی بکنی؟ همونطورکه میبینید ترمز من جنسیتمه...که من با وجود دختربودنم نمیتونم خوب پول در بیارم…که با باورهای درست باید از بین ببرمش... مثلا دنبال الگوها و دخترایی بگردم که خیلی پولدار شدن و…
نظر چهارم) ترمز و افکار منفی یکی هستند. چون ترمز همون فکر منفی هست که احساس بدی به شما میده و مانع ورود خواستهها به زندگیت میشه و بخاطر این هست میگیم ترمز که مانع رسیدن ما به یک خواسته میشه چون احساس ترس یا نگرانی در شما ایجاد میکنه.
و راه شناسایی این افکار ... احساسات شما هستند.
نظر پنجم) قانون طلایی جهان : احساس خوب اتفاقات خوب
نظر ششم) هر فکر مخرب و ترمزی که قدرت رو از شما گرفته ترمزه باید به احساس خوب برسه ... چجوری !!!؟؟؟؟؟؟
شما باید با افکار مثبت و منطقی و الگوهایی که میشناسید در اطرافتون از افراد ثروتمند بیارید که اون ترمز کم رنگ بشه و به احساس خوب در هر لحظه و روز و ماه و سال برسه. بعد نشونههای درآمد و ثروت میان و ایمان شما قویتر میشه که قانون داره کار میکنه.
افکاری که ترمز هستن همون ها گاز رسیدن به خواسته ها هستند در واقع ما با پیدا کردن ترمز ها درباره هر خواسته و کارکردن روشون به شکلی که با ((منطق ذهن ما ))جور در بیاد به احساس خوب میرسند و اتفاقات رو وارد زندگیمون میکنند .. شما نباید عکس العمل نشون بدید در مواجه با هر ترمز و اعصابتون خورد بشه و احساستون بد بشه و در اون احساس بد بمونید. بلکه باید خوشحال بشید که ترمز رو پیدا کردید .
و ذهن خودتون رو حتماً در طول روز کنترل کنید با ورودی های مثبت و افکار و باورهای خالص و توجه به نکات مثبت که لذت ببرید و توجه به خواسته و شکر گزاری بخاطر داشته هاتون و احساس خوب ...
نظر هفتم) قانون جذب و این مباحث کاملا واقعیه و اونهایی که رفتن دنبالش نتیجه نگرفتن یا برداشتشون اشتباه بوده یا منبع یادگیریشون.
نظر هشتم) اگر اصول استفاده از قانون جذب را یاد بگیرید میتوانید زندگیتان را همان طور که میخواهید بسازید، میتوانید خودتان خالق زندگی خود باشید و به هر هدف و آرزویی که دارید برسید.
نظر نهم) پیشنهاد مطالعه کتاب های:
افکارتان را تغییر دهید تا زندگیتان تغییر کند از برایان تریسی
قانون توانگری از کاترین پاندر
قدرت از راندا برن.
آیا پاسخها شبیه سوالاتی نبود که ما در قسمتهای اول و دوم بدنبال جوابی برای آنها بودیم!!
پس دوباره مطرح میکنم: آیا میتوان گفت هدف نهایی قانون جذب، محدود ساختن افکار منفی و تخریبگر و جایگزین کردن آن با افکار مثبت و سازنده است؟
نظر شما چیست؟!
چند خلاصه :
برای اینکه پول بیشتری به دست آورید، پول بیشتری اما هوشمندانه خرج کنید.
نمیتوانید با دقیق شدن روی جنبههای منفی به کائنات کمک کنید، چیزهای خوب زندگی هرگز تمام نمیشود.
مشکلات گذشتهها را رها سازید تنها شما هستید که میتوانید زندگی خود را رقم بزنید.
برای رسیدن به خواستههایتان آن را واقعیت مطلق در نظر بگیرید.
قدرت شما در اندیشهتان است بنابراین آگاه باقی بمانید.
برای کم کردن وزن به وزن کم کردن فکر نکنید، به جای آن به وزن مورد علاقهتان فکر کنید و وزن دلخواهتان را احساس کنید تا به آن برسید.
با کارهای کوچکی شروع کنید، بخواهید که کارهای کوچکی را جذب خود کنید بعد به سراغ کارهای بسیار بزرگتر بروید.
حالا که قانون جذب را فرا گرفتهاید این که با آن چه کار میکنید بستگی به خودتان دارد هر انتخابی که بکنید، درست است، قدرت تماماً در اختیار شماست.
برگرفته از کتاب راز _ راندا برن
نتیجه گیری :
زندگی یک بوم خالی است که شما تعیین میکنید چگونه ترسیمش کنید. مهم نیست چه چیزی را دنبال میکنید یا زندگی میکنید یا میخواهید زندگی کنید، اگر بتوانید تمرکز خود را روی یک ایده نگه دارید و بتوانید در ذهنتان آن را برای خود تصور کنید، به دستش خواهید آورد. داشتن این تفکر فرد را در برابر افسردگی و ناامیدی ایمن میکند.
سوال پایانی: ما برای داشتن این افکار مثبت نیازمند چه هستیم؟ خودباوری یا اعتماد به نفس، انگیزه، توسعه فردی و... شاید موضوع تحقیق بعدی همین باشد.
یه موردیرو که اخیرا برای خودم اتفاق افتاد، خدمتتون عرض کنم :
در حین جستجو درباره قانون جذب، با کتابهای راز و قدرت آشنا شدم و از نکات و دیدگاههای که در انتهای آن مطالب در سایتها گذاشته بودند برداشتم این بود که این کتابها نیز شبیه چهار اثر فلورانس و کیمیاگری باید باشد، بفکر تهیه و مطالعه کتاب راز افتادم، چند روز بعد خیلی اتفاقی از کسی که اصلا فکر نمیکردم در این بادیها باشد، آن کتاب به سویم آمد. آیا این تامل انگیز نیست؟ یا یک نشانه؟!
اختتامیه ...
ممنونم تا به اینجا با من همراه بودید، در این جستجو به دنبال ترمزهای ذهنی بودم اما وقتی به جستجو پرداختم برایم جالب پیش رفت و گفتم شاید شما نیز درگیر همچنین ترمزهای باشید، اما همچنان حجم منابع و مطالب بسیار زیاد و دانش بنده بسیار ناچیز.
اما خوشحال میشوم اگر هر احساسی، تجربهای و یا هر اطلاعاتی در رابطه با این قانون و ترمزهایش دارید با دوستانمان به اشتراک بگذارید. صمیمانه از وقتی که گذاشتید از شما سپاس گذارم.
یه جمله از فلسفه هرمنوتیک : دو نفر آدم در یک زمان مشخص در یک مکان مشخص یک متن واحدرو میخونند اما تفسیرهای متفاوتی میکنند. امیدوارم برداشتهایمان برای زندگیمان کارساز و گرهگشا و موفقیت، برایمان به ارمغان بیاورد.
شاد و بی ترمز باشید.
با احترام: مهسا موسوی
منابع : گوگل، اندکی از کتاب راز _ راندا برن، اندکی خودم
اگر این مقاله را مطالعه نکردید پیشنهاد می کنم حتما یک بار کامل این مقاله را بخوانید، هیچ چیز اتفاقی نیست و ممکن است همین مقاله به سوالاتتان پاسخ داده و نقطه عطفی بوده و زندگیتان را به کل تغییر بدهد.