
شهر کوچکی که همهچیزش آرام به نظر میرسد، اما پشت هر پنجره زخمی پنهان است. Sharp Objects فقط یک مینیسریال جنایی نیست؛ روایتی است از زخمهای خانوادگی، گذشتههای حلنشده و سکوتهایی که مثل خردهشیشه زیر پوست میمانند.
این سریال هشت قسمتی محصول HBO، بر اساس رمان گیلین فلین ساخته شده و با بازی درخشان ایمی آدامز در نقش «کمیل» جان میگیرد. خبرنگاری که بعد از بستری کوتاه در بیمارستان روانی، به زادگاهش برمیگردد تا قتل دو دختر نوجوان را پوشش دهد. اما آنچه بیشتر از قتلها او را میبلعد، خانهی خودش است؛ خانهای پر از سایه، پر از خاطره، پر از مادری که زخمهایش را عمیقتر میکند.

مادر؛ زخمی که همیشه تازه میماند
شخصیت مادر در این سریال، یکی از تکاندهندهترین تصویرها از مادری است که میتوان دید. زنی کنترلگر، وسواسی و به ظاهر مهربان، اما در عمق رفتارش سرشار از فشار روانی و سرکوب. او با ظرافتی بیرحمانه دخترش را در تنگنا میگذارد.

و اینجاست که سریال برای ما آشنا میشود. چون چنین الگوهایی فقط در یک شهر کوچک آمریکایی نیستند. در فرهنگ ما هم بارها دیدهایم مادرهایی که از سر دلسوزی یا ترس از قضاوت دیگران، رفتاری کنترلگرانه دارند:
- تأکید بر «آبرو» و نگاه دیگران
- دخالت در انتخابها و تصمیمهای شخصی
- محبت همراه با شرط و توقع
- فشار برای مطیع بودن و «فرزند خوب» بودن
همین شباهت است که Sharp Objects را برای ما ملموس میکند. وقتی رفتار مادر کامیل را میبینیم، انگار بخشی از تجربهی خودمان را هم مرور میکنیم.

دعوت به تجربه
Sharp Objects (2018) بیش از آنکه دربارهی قتل باشد، دربارهی زندگی است. دربارهی زخمهایی که هیچوقت بسته نمیشوند، دربارهی مادرانی که هم پناهاند و هم زندان، و دربارهی گذشتهای که هرچقدر هم بخواهی فراموشش کنی، دوباره خودش را تحمیل میکند
IMDB 8.0
Rotten Tomatoes 92%