امروز دو نفری رفتیم دکتر قلب برای چکآپ نهایی ازمایش قلبش خدارو شکر همه چیز اوکی بود.
بعد از تموم شدن ویزیتش رفتیم پارک رجایی جایی که هیچ وقت ازش خوشم نیومد به هزار و یک دلیل جایی که بازم اشکاش روون شد. نمیدونم چرا اینجوری میکنه ولی خب ترجیح میدم فکری هم نکنم.
یکم توی اینستاگرام چرخیدیم تا تایم بگذره و اذان بدن تا بتونیم بریم سیبن
بعد از این که نوبتمون شد توی ترکیب سس ها تغییر داد و ایتالیایی رو مهمون جدید سس ها کرد چیزی که دوستش داشت و لبخند رو مهمون لباش کرد. و بعدم پیاده روی تا تختی و بستنی خوردن. گاهی فقط باید احترام بذاری به خواسته طرف مقابل حتی به قیمت خورد شدن قلب خودت :)
نمیدونم اینارو چرا نوشتم ولی خب نوشتم دیگه سخت نگیرید.