محمدرضا حسین زاده
محمدرضا حسین زاده
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

خاطراتی از دوران مدرسه : از هک تا جعل - قسمت اول

خب بلاخره لحظه موعود هم فرا رسید و امروز 13 تیر ، 6 ساعت میشه که کنکورم رو دادم و بلاخره برای مدتی ( البته کوتاه ) میتونم احساس آزادی داشته باشم و به کارای عقب افتادم برسم. به همین مناسبت میخوام یک سری خاطره که بیشتر شبیه اعتراف میمونه رو بنویسم. ( مدیر و معاونین گرامی اگر این متن رو میخونید بنده رو حلال کنید )

12 سال درس خوندن بیشتر اوقات آرزو میکردیم که خدایا پس کی تموم میشه ؟ اما حواسمون نبود که چه دورانی رو داریم پشت سر میزاریم. دورانی که هیچوقت دیگه برنمیگرده و من واقعا دلم تنگ میشه ( شما رو نمیدونم ! ) مدرسه برای من فقط جای درس خوندن نبود . به خاطر علاقه شدیدی که مباحث کامپیوتر داشتم اغلب کار های کامپیوتری مدرسه رو انجام میدادم و یه جورایی هم معروف شده بودم . تقریبا از مدیر گرفته تا والدین دانش آموز به هر مشکل کامپیوتری برمیخوردن گزینه اولشون من بودم که از ابتدایی تا آخر دبیرستان ( که دیگه تو اوج خودم بودم ) این روند ادامه داشت و از همین بابت بارها به خودم افتخار میکردم ( من آدم مغروری نیستم :| )

تقدیر از من ، سال 1394
تقدیر از من ، سال 1394

ولی کیه که وقتی میشینه پشت کامپیوتر ( اونم کامپیوتر مدیر مدرسه ! ) فقط کارایی که ازش خواسته شده رو انجام بده ؟ :))

هک سوالات امتحانی پایه نهم

کلاس نهم بودم که فهمیدم سوالات امتحانی ترم به ایمیل مسئول انفورماتیک فرستاده میشه.شاید فکر کنید رفتم هکش کردم و سوالا رو برداشتم . اما نخیر :)) من هکر نبودم . دنبال راهی بودم که بتونم پسوورد ایمیل رو پیدا کنم ولی از راه دور اینکار رو نمیتونستم انجام بدم. تقریبا چند روزی بهش فکر کردم تا بلاخره راهشو پیدا کردم . یادم میاد اون روزا زمان برگزاری فستیوال زبان بود ( که من به معنای واقعی متنفر بودم ازش ) و باید متنی آماده و تایپ شده برای ارائه تحویل میدادیم. دو نفر که میدونستم میتونم بهشون اعتماد کنم رو پیدا کردم و بهشون گفتم اگه کاری که میگم رو انجام بدید ترم اول نمره 20 میگیرید اونا هم با شناختی که از من تو این زمینه داشتن قبول کردن . قرار شد متنی دستی بنویسن و پیش مسئول انفورماتیک برن و بهش بگن ما این متن رو باید تایپ شده زنگ بعد تحویل بدیم. حسین ( به من میگن حسین :)) ) تایپش تنده لطفا بزارید بشینه اینو واسه ما تایپ کنه تا کارمون راه بیوفته. از شانس خوبم مسئول انفورماتیک تعریف منو شنیده بود با کلی منت قبول کرد.

سال 1394 ، کلاس نهم ( میز مسئول انفورماتیک )
سال 1394 ، کلاس نهم ( میز مسئول انفورماتیک )

نشستم پای سیستم و شروع کردم به تایپ کردن. مسئول انفورماتیک که شانس من خانم بود بالای سرم بود تا من کارم تموم شه و من هی با خودم میگفتم لامصب برو اونور دیگه . برو اونور. اههه . سرعت تایپم بالا بود و میتونستم تو هر دقیقه 80 کلمه تایپ کنم ولی اونجا سرعتم رو باید میووردم پایین چون اگه زود تمومش میکردم فایده ای نداشت. بلاخره خانم خسته شد و رفت نشست رو به روی من. ده دقیقه بعد فلشم رو بهش نشون دادم و گفتم تایپ تموم شد میریزمش توی فلش ! گفت باشه بریز.

اینجا بود که عملیات من شروع شد :))

فلش و وصل کردم با برنامه Webbrowser pass تمام پسوورد های ذخیره شده مرورگرشو توی فایل نوت پد ریختم و به فلشم انتقالش دادم. باورش خیلی سخت بود ولی من موفق شده بودم. به سرعت بعد مدرسه رفتم خونه و پسوورد هارو بررسی کردم که دیدم بعله :)) خانم پسورد جیمیلش رو هم ذخیره کرده . حدودای 2 نصف شب وارد ایمیلش شدم که ایمیل ورود دستگاه جدید رو از ایمیلاش پاک کنم.

تقریبا همه سوالات ایمیل می شد و این خیلی عالی بود . ولی نکته قابل توجه اینجا بود که امتحانات ترم دوم ما نهایی بودن و فقط ترم اول رو تونستم از سوالات استفاده کنم. برای همین تصمیم گرفتم سوالات رو با قیمتی مناسب به بقیه پایه ها بفروشم که بعدا پشیمون شدم و همه پول هارو پس دادم :))


هکنفوذخاطرهامتحان
علاقه‌مند به تولید محتوای آموزشی ، طراحی وب و گرافیک. موسس رسانه آموزشی کوچک گیک آنلاین :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید