خب بلاخره لحظه موعود هم فرا رسید و امروز 13 تیر ، 6 ساعت میشه که کنکورم رو دادم و بلاخره برای مدتی ( البته کوتاه ) میتونم احساس آزادی داشته باشم و به کارای عقب افتادم برسم. به همین مناسبت میخوام یک سری خاطره که بیشتر شبیه اعتراف میمونه رو بنویسم. ( مدیر و معاونین گرامی اگر این متن رو میخونید بنده رو حلال کنید )
12 سال درس خوندن بیشتر اوقات آرزو میکردیم که خدایا پس کی تموم میشه ؟ اما حواسمون نبود که چه دورانی رو داریم پشت سر میزاریم. دورانی که هیچوقت دیگه برنمیگرده و من واقعا دلم تنگ میشه ( شما رو نمیدونم ! ) مدرسه برای من فقط جای درس خوندن نبود . به خاطر علاقه شدیدی که مباحث کامپیوتر داشتم اغلب کار های کامپیوتری مدرسه رو انجام میدادم و یه جورایی هم معروف شده بودم . تقریبا از مدیر گرفته تا والدین دانش آموز به هر مشکل کامپیوتری برمیخوردن گزینه اولشون من بودم که از ابتدایی تا آخر دبیرستان ( که دیگه تو اوج خودم بودم ) این روند ادامه داشت و از همین بابت بارها به خودم افتخار میکردم ( من آدم مغروری نیستم :| )
ولی کیه که وقتی میشینه پشت کامپیوتر ( اونم کامپیوتر مدیر مدرسه ! ) فقط کارایی که ازش خواسته شده رو انجام بده ؟ :))
کلاس نهم بودم که فهمیدم سوالات امتحانی ترم به ایمیل مسئول انفورماتیک فرستاده میشه.شاید فکر کنید رفتم هکش کردم و سوالا رو برداشتم . اما نخیر :)) من هکر نبودم . دنبال راهی بودم که بتونم پسوورد ایمیل رو پیدا کنم ولی از راه دور اینکار رو نمیتونستم انجام بدم. تقریبا چند روزی بهش فکر کردم تا بلاخره راهشو پیدا کردم . یادم میاد اون روزا زمان برگزاری فستیوال زبان بود ( که من به معنای واقعی متنفر بودم ازش ) و باید متنی آماده و تایپ شده برای ارائه تحویل میدادیم. دو نفر که میدونستم میتونم بهشون اعتماد کنم رو پیدا کردم و بهشون گفتم اگه کاری که میگم رو انجام بدید ترم اول نمره 20 میگیرید اونا هم با شناختی که از من تو این زمینه داشتن قبول کردن . قرار شد متنی دستی بنویسن و پیش مسئول انفورماتیک برن و بهش بگن ما این متن رو باید تایپ شده زنگ بعد تحویل بدیم. حسین ( به من میگن حسین :)) ) تایپش تنده لطفا بزارید بشینه اینو واسه ما تایپ کنه تا کارمون راه بیوفته. از شانس خوبم مسئول انفورماتیک تعریف منو شنیده بود با کلی منت قبول کرد.
نشستم پای سیستم و شروع کردم به تایپ کردن. مسئول انفورماتیک که شانس من خانم بود بالای سرم بود تا من کارم تموم شه و من هی با خودم میگفتم لامصب برو اونور دیگه . برو اونور. اههه . سرعت تایپم بالا بود و میتونستم تو هر دقیقه 80 کلمه تایپ کنم ولی اونجا سرعتم رو باید میووردم پایین چون اگه زود تمومش میکردم فایده ای نداشت. بلاخره خانم خسته شد و رفت نشست رو به روی من. ده دقیقه بعد فلشم رو بهش نشون دادم و گفتم تایپ تموم شد میریزمش توی فلش ! گفت باشه بریز.
اینجا بود که عملیات من شروع شد :))
فلش و وصل کردم با برنامه Webbrowser pass تمام پسوورد های ذخیره شده مرورگرشو توی فایل نوت پد ریختم و به فلشم انتقالش دادم. باورش خیلی سخت بود ولی من موفق شده بودم. به سرعت بعد مدرسه رفتم خونه و پسوورد هارو بررسی کردم که دیدم بعله :)) خانم پسورد جیمیلش رو هم ذخیره کرده . حدودای 2 نصف شب وارد ایمیلش شدم که ایمیل ورود دستگاه جدید رو از ایمیلاش پاک کنم.
تقریبا همه سوالات ایمیل می شد و این خیلی عالی بود . ولی نکته قابل توجه اینجا بود که امتحانات ترم دوم ما نهایی بودن و فقط ترم اول رو تونستم از سوالات استفاده کنم. برای همین تصمیم گرفتم سوالات رو با قیمتی مناسب به بقیه پایه ها بفروشم که بعدا پشیمون شدم و همه پول هارو پس دادم :))