مانی قمرییان
مانی قمرییان
خواندن ۲ دقیقه·۹ ماه پیش

دل نوشته ای در مورد فیلم Intern

با فیلمی آرامش بخش طرف هستیم. فیلم یکنواخت است و بالا و پایین زیادی ندارد. داستان مردی که از بازنشتگی خسته شده و همه وقتش را به پای زندگی شخصی اش می ریزد با زنی که برای زندگی شخصی اش وقت ندارد و همه وقتش را به پای کارش می ریزد، به هم گره می خورد. این داستانی در مورد تعادل است. تعادل بین زنذگی و کار. رابرت دنیرو در نقش بن وارد کسب و کاری می شود که موسس آن ان هتوی در نقش جولز است.

به علت نزدیکی رشته تحصیلی بنده به موضوع فیلم احساس قربت زیادی با فیلم داشتم. فضایی که جولز به عنوان مدیرعامل و موسس در کسب و کار خود ساخته بود برایم حیرت آور و هیجان انگیز بود. مدیری که به احساسات و عواتف کارمندان خود اهمیت میدهد و سعی می کند با نرم ترین حالت ممکن با آنها برخورد کند که البته عواقب خودش را هم دارد. در آن طرف داستان بن را داریم، شخصی با تجربه که چندان با تغییرات دنیای مدرن ارتباط برقرار نکرده. شیمی بین این دو شخصیت جذاب لحظه هایی به یاد ماندنی برای فیلم میسازد.

اما باید بگویم شخصیت مورد علاقه ام در فیلم شخصیتی است که حتی حضور فیزیکی در فیلم ندارد! یعنی چه؟حضور صوتی دارد؟ نخیر!! در زمان وقوع اتفاقات فیلم این شخص مرده است و عمرش را به شما تقدیم کرده! این شخص همسر بن است که خود بن اینگونه توصیفش می کند: طوری زندگی می کرد انگار سادس. حتی وقتی که ساده نبود. در این اواخر خیلی به فکر نحوه زندگی و دیدگاهم نسبت به این موجود بوده ام. در این برهه زمانی برخورد با همچین شخصیت هایی برایم جالب است.

اگر از موسیقی فیلم چیزی نگویم بی انصافی کرده ام! موسیقی در خدمت فیلم و داستان آن است و با تجربه بصری فیلم هارمونی می سازد.

هرچند باید بگویم شخصیت های تعریف شده زیادی سفید بودند و حتی وقتی خاکستری می شدند سریعا به سفیدی مطلق خود برمی گشتند.

در نهایت به افرادی که زندگیشان به نحوی به کسب و کاری ربط دارد حتما این فیلم زیبا و لذت بخش را تماشا کنند.

8/10

فیلمدل نوشتهintern
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید