یه روز خوب میاد!
همون روزی که همه کار هات و تیک زدی و نشستی، در حالی که داری آب کرفست و می نوشی از خیسی ماسک صورت لاکچری روی صورتت لذت میبری. خُب خیالات بسه. بهت اطمینان میدم این اتفاقات توی خود بهشت هم قٌفله. شاید فکر کنی این یه نظر مَن دَر آوردیه ولی بیا تا علمی در موردش صحبت کنیم.
دانشمند های احساسات 1 تا 10
یه مُشت دانشمند جمع میشن و به یه مُشت آدم یه مُشت برگه میدن که توی موقعیت های مختلف زندگیشون باید به اوضاع و احوالشون یه نمره از 1 تا 10 بدن.
. من امروز اِسهال شدم > 3
. امروز یه تیکه بزرگ کیک و با قهوه دادم پایین > 9
. الان دارم از افسردگی میمیرم > 2
. دارم تلویزیون میبینم > 7
. داریم غذا میخورم > 7
. سر کارم > 7
(وَ هزاران هفت دیگه کنار هم)
دانشمندا فهمیدن که ما فارق از اتفاقات تلخ و شیرین، باحال و ضد حال که میفته اکثر اوقات توی 7 گیر کردیم. ولی این بر خلاف تصور اکثرمون از زندگیه. چون تموم زندگی برای رسیدن به 10 و موندن توش یا فرار از 1 و دار و دستش، در حال تلاش و تلاش و تلاش بیشتر نبودیم و خودمونو این وسط فراموش نمی کردیم.
ببین رفیق بالاخره روزای سال میگذرن و تولد خودتو و اطرافیانت میشه و حال میکنی. بالاخره یکی از دور و بریات مریض میشه یا حتی ممکنه بمیره و تو رو یه مدت بهم بریزه و ضد حال بخوری. ولی تهش چی میمونه؟
تو میمونی و حال 7 و البته تاثیر همه کارایی که توی موقعیت های باحالِ 9 و 10 یا ضد حالِ 1 و 2 انجام دادی. حالت خوب بود و شنگول بودی، پس بسلامتی جمع کٌلی نوشابه انرژی زای بدون الکل با چیپس و ماست موسیر میزنی و آخر شب باید هرچی عشق و حال و نمره 10 رو تحویل چاه توالت 7 کنی و احتمالا با حال داغون و 3 به خواب میری و فرداش خیلی سحر خیز باشی 12 ظهر بلند میشی و تا به خودت بیای شب شده و خبری از حال 10 دیشب نیست.
حالا اگه از این حال خوش و خرم و 10 مثل آدم استفاده میکردی و با چارتا آدم جدید و بدرد بخور توی اون مهمونی ارتباط میزدی برای حال و آیندت بهتر بود یا الان. (قطعا هرکی جواب خاص خودشو داره، ولی ارزشش و داره که بهش یُخده فک کرد.)
توی 90 روز گذشته چه اتفاقایی برات افتاده؟
شاید یکی دو نفر مُرده باشن یا به دنیا اومده باشن. کُلی پول از بلک فرایدی از پاچه ملت کندی، کلی ورزش کردی یا غذا های چرب و چیل و دهن آب بنداز خوردی ، دعوا کردی یا شایدم با یکی قرار گذاشتی.
همه اینا گذشته و حتی به زور یادت میاد اما تاثیر همگی اونها روی روح و جسمت به یادگار مونده.
اگه ورزش کردی : راحت تر نفس میکشی و روزا سر حال تری
اگه کُلی پیتزا و همبر خوردی: یه تیکه جدا نشدنی از بدنت شدن به اسم دُنبه و احتمالا احساس سنگینی میکنی
اگه پول در آوردی : سرمایه گذاری کردی و دارایی هاتو افزایش دادی و احتمالا از تورم موشکی زدی جلو
عرق ریختن ورزش، لذت ترکیب پنیر پیتزا و سُس و گوشت ریش شده توی دهن، حتی حس پولدار شدن، نه تنها دیگه یادت نمیاد بلکه اگه دوباره تکرار بشن تبدیل میشن به عادت و روتین زندگیت، مرگ خاموش همینه ولی کسی صداشو در نمیاره.
یه مفهوم درستی بنام پادشکنندگی وجود داره که میگه: سختی هایی که خودت به خودت متحمل میکنی (جوری که در حد تواناییت هست ولی از حالت عادی یکم سخت تره) کم کم تو رو قوی تر و ارزشمند تر میکنه. دقیقا مثل آدمی که میره باشگاه و اون دمبل کوفتی 5 کیلویی رو 10 بار میزنه و بعدش باید دردش و تحمل کنه. ولی وقتی 1 ماه ادامش میده اون وزنه براش آسون تر از گذاشتن یه تیکه پیتزای 50 گرمی توی دهنش میشه.
پادشکنندگی یعنی: خودت و بشکن تا زندگی تو رو نشکنه.
خودت انتخاب کن درد ورزش و تحمل کنی تا زندگی 20 سال دیگه مجبورت نکنه درد کمر و تنگی نفس و عدم اعتماد به نفس به خودت و هم زمان تحمل کنی. همیشه این قانون ثابته: دردی که خودت میسازی خیلی خیلی کمتر از دردیه که زندگی واست میسازه. چون زندگی صبوره. میزاره 20 سال عشق و حال کنی، بعد کل عشقو حال و موقعیت های 9 و 10 رو از دماغت میکشه بیرون و درد 20 ساله رو یجا توی 1 سال بهت میچپونه. اون موقع شروع میکنیم به ای کاش... ای کاش گفتن های مشهور.
حتی اگه الان توی همون موقعیت باشی، میتونی راه 20 ساله رو برگردی، تا 20 سال بعدش زیر خاک سرد (اونم نه بخاطر تقدیر و سرنوشتت بلکه بخاطر گُشادی و نشکستن خودت) باشی. با آرزو ها سرگرم نشو، با قدم های کوچیک بسازشون و حس و حال های خوب و بد زندگی رو بپذیر و با مجموعه کلکسیون همشون زندگیتو بساز.
زندگی بازی بشکن بشکنه، اگه نشکنی زندگی خوب بلده بشکنه :)
...............................................................................................................
ممنون که این نوشته رو خوندی، لطفا نظرت و برام بزار و به کلوپ دوستای آقای زندگی اضافه شو.
من محمدرضام | آقای زندگی | سعی میکنم با نوشته هام به خودم و دوستام کمک کنم تا بتونیم بهتر از دیروز زندگی کنیم.