ویرگول
ورودثبت نام
محمدطاها جهاندیده
محمدطاها جهاندیده
محمدطاها جهاندیده
محمدطاها جهاندیده
خواندن ۳ دقیقه·۷ ماه پیش

از ترامپیسم تا فلسفه اسلامی

ترامپ و استیو بنن
ترامپ و استیو بنن

📌چشم‌انداز وضعیتی واژگون: از ترامپیسم تا فلسفه اسلامی

✍️ محمدطاها جهاندیده

🔻در ماه‌های اخیر، موجی از قدرت‌گیری احزاب راست‌ افراطی و پدیده‌ «ترامپیسم»، جهان را دگرگون ساخته و نظم دموکراتیک پیشین را به چالش کشیده است. ترامپیسم، با رویکردی ضدساختار مدرن، ضدگلوبالیسم و با ترکیبی از نئوناسیونالیسم و اوانجلیسم مسیحی و با وعده بازگشت به ارزش‌های سنتی، نه تنها حزب جمهوری‌خواه آمریکا را بازتعریف کرده، بلکه الهام‌بخش رهبران متعدد جهان، از آسیای شرقی تا خاورمیانه، اروپا و آمریکای جنوبی شده است.

🔻آنچه که درباب ماهیت این جریان اهمیت دارد، پیوستگی دو عنصر ملی‌گرایی و دین‌گرایی در قالب مفهومی کلان‌تر است. ترکیه، با تکیه بر نظریه‌پردازانی چون ابراهیم کالین، فیلسوف، شاگرد پیشین سیدحسین نصر، مشاور ارشد اردوغان و رئیس کنونی سازمان اطلاعات ملی ترکیه (MIT)، ملی‌گرایی ترکی و نوعثمانی‌گری را در قالب یک سنت فکری واحد، متحد ساخته است.

🔻پیوستگی ملی‌گرایی و هندوئیسم سیاسی در هند و اوراسیاگرایی روسی و مسیحیت ارتدکس در روسیه، از دیگر نمونه‌های چنین وحدتی است. الکساندر دوگین، رهبر جنبش نواوراسیاگرایی و از عاملان کلیدی نزدیکی پوتین و ترامپ، همچون کالین، در ابتدا به عنوان یک «فیلسوف»، با رویکردی هستی‌شناختی، سنت ملی و دینی را به‌ مثابه پایه‌ای جهت بازتعریف هویت معنوی و سنت تمدنی در نظر می‌گیرد. آنچه که اهمیت دارد، ابتنای این جریان‌ها بر جغرافیای فلسفی(ژئوفلسفه) و فرهنگی(ژئوکالچر) است. فلسفه هندی، روسی و حتی در چین، فلسفه کنفسیوسی، پایه‌های خیزش جریان جدیدی را در ساختار سیاست جهان پدید آورده‌اند.

🔻در چنین وضعیتی، ایران در مسیری معکوس گام برداشته است و دوقطبی ملی‌گرایی و اسلام‌گرایی به مثابه دو جریان متضاد، به طور روزافزون از هم فاصله می‌گیرند و جامعه ایران نیز به صورت شتابزده به سوی گلوبالیسم حرکت می‌کند. نکته کلیدی آن است که ایران به دشواری در چارچوب مفهوم مدرن «دولت-ملت» می‌گنجد؛ مفهومی که از معاهده وستفالی در اروپا سرچشمه گرفته و بر ملت همگون، قوم‌گرایی، مرزهای مشخص و حاکمیت متمرکز مدرن استوار است. در عوض، هویت ایرانی هویتی تمدنی است که از دوران باستان تا امروز امتداد یافته و با تنوع قومی، زبانی و فرهنگی گسترده‌ آن، به مثابه یک امپراتوری هویتی تعریف می‌شود. «ایران» به مثابه مفهومی معنوی، فراتر از مرزهای فعلی و پیشین و فارغ از جبرگرایی‌های جغرافیاییِ محصول ملی‌گرایی‌ مدرن، قابل فهم است.

🔻اکنون شرایطی پدید آمده‌ که ضدگلوبالیسم و بازگشت به سنت‌ها به امری جهانی بدل شده و در این موقعیت، هم می‌توان هویت معنوی سنتی خود را داشت و هم همچون روسیه و چین از انزواطلبی جهانی فاصله گرفت. سنتز اسلام‌گرایی و ایران‌گرایی به جای دوقطبی این دو جریان، با تفاسیر سنت‌گرایانه از ایران، باتوجه به پیوستگی سنت ایرانی و اسلامی از نظریاتی همچون «حکمت خسروانی» سهروردی و "ایرانیت عام" هانری کربن، به‌عنوان فضایی متافیزیکی که تاریخ، سنت و دین را در هم می‌آمیزد، راه حلی فلسفی است که امکان تحقق یک استراتژی سیاسی هوشمندانه جهت حل بحران‌های داخلی و بین‌المللی را فراهم می‌سازد. در این صورت فلسفه اسلامی به عنوان نیرویی پیش‌برنده جهت بازسازی تمدنی، سیاسی و بین‌المللی ایران، به امری بنیادین بدل خواهد شد.

🔻با اینحال، فلسفه اسلامی با ظرفیت‌های معرفتی و هستی‌شناختی، به عنوان جریانی موثر در تاریخ فلسفه نسبت به فلسفه روسی یا هندی، نه تنها نقشی در سیاست‌گذاری‌های داخلی و بین‌المللی ندارد، بلکه خود هرچه بیشتر به انحطاط نزدیک‌تر می‌شود و این فرایند، وضعیت واژگون سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را تقویت کرده است. یکی از دلایل اصلی چنین وضعی، ضعف آکادمیک فلسفه اسلامی در ایران معاصر است. دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه، به‌جای تولید راهکارهای نو و پیوند آن با مسائل روز، اغلب در چنبره نظام آموزشی خشک و محافظه‌کار گرفتار شده‌اند و به تکرار متون کلاسیک یا حاشیه‌نویسی بر آثار قدما بسنده می‌‌کنند و فلسفه اسلامی را به موضوعی صرفاً تاریخی یا تزئینی بدل کرده‌اند. جریان طرفدار سنت فلسفی ایرانی اسلامی اغلب عزلت‌گزینی را انتخاب کرده و ارتباط خود با حوزه عمل و سیاست را قطع کرده‌است و از سوی دیگر، جریان رایج دیگر فلسفه اسلامی که هر روز از منظر آکادمیک غالب‌تر می‌شود، خود یک جریان مدرن و نزدیک به گلوبالیسم است که با عرفان‌ستیزی، نه تنها مفهوم معنوی تمدن ایرانی را منکر می‌شود، بلکه با تقویت بعد ظاهرگرایانه دین، انفکاک فرهنگی و دین‌ستیزی اجتماعی را تقویت می‌بخشد. مسئولیت فیلسوفان جهت حل بن‌‌بست فکری ایران، اگر بیشتر از سیاستگذاران نباشد، کمتر از آن نیست.





فلسفهفلسفه اسلامیترامپایران
۴
۲
محمدطاها جهاندیده
محمدطاها جهاندیده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید