
من عوض شدم دوره های افسردگی رو تجربه کردم درمان شدم، آدما رو شناختم ،به بلوغ رسیدم و تو زندگیم مسؤلیت بیشتری پیدا کردم ،اولین حقوق م رو گرفتم ولی چیزی که هنوز من رو با مهدیه بیست سال پیش که تازه میتونست بخونه عوض نمیکنه دوستیش با کتاب هاست ؛بوشون بی صدا بودنشون دنیا داخلشون همه چیزش منو محو شون میکنه مخصوصا عاشق تصویر های توی کتاب هام انگار یه بعد دیگه به اون دنبایی که واردش شدی اضافه میکنن