به نام تک نوازنده ساز عشق
راستش الان که داریم این انشا را مینویسیم، تابستان است و مدرسهها تعطیل است. اما ما مجبوریم بنویسیم زیرا گفتهاند بنویس. الان هم در اتاق زندانیمان کردهاند زیرا یک کار زشت کردیم و در حال تنبیه شدن هستیم. در قرنطینه، قرنطینه شده ایم. البته فکر نکنید عاشق شدیم یا واسه دختر همسایه دوباره قلب فرستادیم. نه راستش یک چیز زشت در گوشیمان داشتیم که باعث شد مادرمان بزند زیر گریه و کمر پدرمان خم شود. حتی خمتر از زمانی که قیمتهای جدید خانه را فهمید. ما داشتیم توی اینستا میگشتیم که ناگهان کسی را دیدیم که دستش یک شی به اسم ساز بود و شطرنجی شده بود. راستش ما تا حالا در تلویزیون ساز ندیدهایم حتی همین الان املایش را از دختر همسایه پرسیدیم. اما انگار که چیز خوبی است. صدای خوبی هم دارد. اما شکلش زشت است و بدآموزی دارد که تلویزیون سانسورش میکند. ما حتی رفتیم در اینترنت ساز را سرچ کردیم ولی صفحه پیوندها آمد. آخرش هم مجبور شدیم گوشی برادر بزرگترمان را برداریم و با فیلترشکناش وصل شویم. دیدیم که داداشمان کلی عکس ساز در گوشیاش دارد و یک پوشه در لپ تاپش به اسم معادلات کوانتوم داشت که همه عکس و فیلم ساز بود. راستش ما هم عاشق ساز شدیم و رفتیم یک فیلتر شکن خریدیم تا شبها زیر پتو ساز نگاه کنیم. این وسط فهمیدیم ساز خیلی هم بد نیست مثلا یک سازی هست انگار کمان است و کوچک است بهش میگویند کمانچه که ثبت جهانی شده. البته من خودم نمیدانم سازش چه شکلی است. اما میگویند صدایش قشنگ است. دیشب هم داشتم ساز را سرچ میکردم که ناگهان مامانمان گوشی را از دست مان گرفت. بعد هم یکی زد پس کلمهمان و گفت این عکسهای چیست؟ وقتی گفتیم ساز است. مادرمان گفت:«اوا خاک بر سرم. این عکسهای خاک بر سری چیه میبینی؟ برو از بچههای مردم یاد بگیر که هرشب ۲۰:۳۰ نگاه میکنن تا جهانبینیشون زیاد بشه.» بعد هم ما را فرستادند در اتاق عبرت بگیریم. الان هم قرار است اظهار ندامت کنیم و به جنبشهای صدا و سیما علیه نژادپرستی در آمریکا بپیوندیم، زیرا اینها از ساز بیشتر مناسب سن ما هستند. به درک که نمیدانیم کمانچه و سازهای ملیمان چیست. مردم آمریکا مهمترند. این بود انشای ما.