Mahboubeh Ghaemi
Mahboubeh Ghaemi
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

روزهای طعم دار زندگی

دیروز که درخت آلو اولین‌ شکوفه هایش را باز کرد، حس خوبی داشتم. انگار زندگی ام بعد از چند روز بی مزه گی، طعم پرتقالی گرفته بود.
همانطور که روز اول دبستان طعم نعنایی تند مدرسه، دهانم را بِهَم کشیده بود...
هدیه گرفتن اولین کتاب در دوران کودکیم _حسنی ما یه بره داشت_ به نظرم شکلاتی بود..شاید هم وانیلی!!درست یادم نیست..ولی هرچه بود، مزه اش تا الان زیر دندانم است...
روزهایی که افراد مهربان زندگیم، آرام و بی صدا محو می شدند و یا بغض های ناخواسته راه گلویم را بند میآوَرد، همه شان طعم قهوه میدادند.تلخ..بدون شیر و شکر.
وقتی تعطیلات تابستان شروع میشد و از عهده امتحانات هم‌ به خوبی برآمده بودم، لحظه هایم مزه بستنی قیفی زعفرانی! می گرفت. دوست داشتم با وسواس لیسش بزنم تا دیرتر تمام شود.ترکیب دلچسب گلاب و زعفران در آن گرمای تابستان معجزه می کرد..
یکی از بهترین طعمها هم که هیچوقت از یاد آدم نمیرود، به گمانم مزه تخمه آفتابگردان شور و آبلیمویی است، موقع جام جهانی!!
روزهای زندگی شما چه طعمی دارند؟؟؟

دلنوشتهزندگیحال خوبتو با من تقسیم کن
من اناری را مي‌كنم دانه به دل مي‌گويم خوب بود اين مردم دانه‌های دلشان پيدا بود...?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید