فقط آدمیزاد هست که کِرم داره بیچاره خود کِرم هم کِرم نداره!
این اصلا شروع خوبی واسه یه متن نبود(نمیخواد بگید خودم میدونم😅). اما اگه صبر داشته باشید مطمئن باشین نظرتون عوض میشه.
چندی پیش، توی حمام که بودم، چشمم خورد به پریز برقِ توی حمام. من از برق گرفتگی خیلی می ترسم؛ خب کیه که نترسه! داشتم به این قضیه فکر میکردم که اگه آب بره توی پریز چی میشه! خب میخواستم راجع بهش تحقیق کنم یا از کسی که بلده بپرسم. اما از اونجایی که رشته فیزیک بودم و سروکارِمون با برق و الکتریسیته بوده، خب سعی کردم خودم بهش فکر کنم و تَه قضیه رو دربیارم. خب اون دفعه هم از حمام اومدم بیرون و باز فکرم به جایی نرسید. خلاصه بعد از چند باز حمام رفتن و فکر کردن😁 به این نتیجه رسیدم که من اگه خودم دست توی پریز نکنم، حتی اگر یهو آب بریزه توی پریز و حتی منم خیس باشم، باز خیلی خطری نداره واسم. چون جریان برق مسیر مستقیم رو طی میکنه(خواهش دارم به این نکته بیشتر دقت کنین) و خب جریان برق از اختلاف پتانسیل بالا، به اختلاف پتانسیل کم(مثل زمین) جریان پیدا میکنه و عملا اگه توی مسیرِ جریان قرار نگیرم، اونم کاری بهم نداره. شاید یه شوک بهم بده و پرتم کنه اما برق گرفته نمیشم به اون شکل!
حالا این داستان چه ربطی به کرم داشت؟ این قضیه اینجا ربط پیدا میکنه که ما آدما از حشرات خیلی ترس داریم. و خب من مخاطبم توی این پیام اون دسته از حشرات نازنینی! هستن که به شکل پشه و یا اَنگَل نیستن که ما آدما رو طعمه ببینن. بطور مثال منظورم زنبورعسل هست. اگر منِ نوعی، توی مسیرِ این موجود زنده قرار نگیرم قطعا اونم حالت تدافعی نمیگیره و نیشم نمیزنه(هرچند بعضی حشرات یکم گیج تشریف دارن و راه گم میکنن که میان سمتمون:))) اما در حالت کلی این یه نوع ترس اجتماعی هست که دچارش هستیم. یه نوع غریبه هراسی. یه جور احساس خطر کردن، که بهمون یاد داده شده که نسبت به غریبه ها گارد بگیریم و از خودمون مراقبت کنیم. این در حالت کلی چیز بدی نیستش اما خب عواقبش این شده که از هرچیزی(یعنی هررر چیزی!) حتی بی دلیل احساس ترس داشته باشیم بدون اینکه منطقی فکر کنیم. خلاصهی داستان اینه که بنظر من بزرگترین دشمن انسان، هنوزم که هنوزه خود انسانه!
سقوطدرچرخهایبیپایان(Falling_into_An_infinite_Loop)