حتماً شما هم جمله "خودت باش" را بارها شنیدهاید، اما هنوز کاملاً مفهوم آن را درک نکردهاید. تعاریف زیادی برای این جمله وجود دارد که از آنها میتوان به "خودت را ابراز کن" یا "از دیگران تقلید نکن" اشاره کرد.
برخی دیگر اعتقاد دارند که این جمله اصلاً منطقی نیست! چون همۀ ما خودمان هستیم و دیگر نیازی نداریم که خودمان باشیم.
با اینکه تمام این تعاریف و نظرات به نحوی درست هستند، اما این جمله یک جنبۀ دیگر هم دارد که با در نظر گرفتن آن، میتوان به مفهوم واقعیاش پی برد.
قبل از اینکه معنی دیگر جمله "خودت باش" را دریابیم، باید با دو مفهوم هویت و شخصیت آشنا شویم:
هویت یکی از مهمترین مفاهیمی است که انسان از گذشته تا کنون با آن سر و کار داشته است؛ چراکه یکی از دغدغههای اصلی هر انسانی، یافتن هویت خویش میباشد.
هویت نیز، بر اساس اینکه در کدام زمینه به کار برده شود، تعاریف زیادی دارد. در روانشناسی تعریف آن به شرح زیر است:
« هویت شامل یک احساس تداوم یا این احساس است که فرد امروز همان شخصی است که دیروز یا سال گذشته بوده است (با وجود تغییرات جسمی، روانی و...).»
میتوان هویت را بهطورکلی «حقیقت هر شئ یا فرد» تعریف کرد.
بهطور کلی شخیصت «Personality» را میتوان «الگوهای معین و مشخصی از تفکر، هیجان و رفتار» تعریف کرد.
کلمه Personality از ریشۀ لاتین Persona گرفته شده است که به معنی نقاب نمایشی یا نقشی که یک بازیگر در نمایش اجرا میکند، میباشد.
برای اینکه بهتر با مفاهیم شخصیت و هویت آشنا شوید، یک بازیگر را در نظر بگیرید. نقشی که این بازیگر ایفا میکند، هویت او نیست بلکه فقط الگویی از رفتار او است که بر روی صحنه نمایش اجرا میشود.
در دهه 1990 به یکی از بازیگران معروف تئاتر در آمریکا، یک نقش بهخصوص داده شد. به او گفته شد که قرار است نقش خودش را بازی کند. فکر میکنید چه اتفاقی افتاد؟ خود او میگوید که این سختترین نقشی است که در کل دوران بازیگریاش ایفا کرده است و در ابتدا واقعاً نمیدانسته که باید چه کند.
میتوان گفت که هویت انسان چیزی فراتر از الگوهای رفتارش یا همان شخصیت او میباشد. انسان میتواند شخصیت خود را تغییر دهد بدون اینکه در هویتش تأثیری داشته باشد و در واقع این کار را در طول زندگی خود بارها انجام میدهد.
البته باید توجه داشت که دارای شخصیت بودن به هیچعنوان چیز بدی نیست. در هر صورت ما برای زندگی کردن به یک شخیصت نیاز داریم؛ درست مانند بازیگری که برای ایفای نقشش، ابتدا باید شخیصت آن را بداند؛ اما مشکل از جایی شروع میشود که ما به جای اینکه خودمان باشیم، نقش خودمان را بازی میکنیم. یعنی طوری هستیم که انتظار داریم باشیم یا از آن بدتر، طوری که دیگران انتظار دارند رفتار کنیم.
در زندگی شخیصتمحور، فرد همواره به دنبال این است که دیگران چه انتظاری از او دارند یا تا بهحال به شرایط گوناگون، چگونه واکنش نشان داده است. چنین فردی ممکن است برای رفتار نامناسبش بهانهای مانند "من همینطوری هستم" بیاورد و تغییر را بسیار دشوار تلقی کند. شخصیت این فرد ممکن است اصلاً در مسیر هویتش نباشد و همین باعث ایجاد مشکل در برقراری ارتباطات طولانیمدت با دیگران و همچنین رنج خودش میشود.
در مقابل، فردی که سبک زندگی هویتمحور دارد میداند که شخصیت او، همان هویت او نیست؛ بلکه فقط نحوۀ رفتار او است. پس چنین فردی، با توجه به نیازهایش و شرایطی که در آن قرار دارد، رفتاری که فکر میکند از همه بهتر است –که خودش آن را قبول دارد- را از خود نشان میدهد. این فرد، تغییر را کاملاً ممکن میبیند و برای پیشرفت شخصیت خود تلاش میکند و خود را در بند نظرات دیگران یا گذشتهاش نمییابد. شخصیت این فرد، کاملاً در مسیر هویتش میباشد که موجب برقراری ارتباطات طولانی مدت و سالم و همینطور نگرش مثبت به خودش و زندگی میشود.
با توجه به آنچه گفته شد، میتوان مفهوم جملۀ "خودت باش" را قبول این واقعیت که شخصیت همان هویت نیست و در نتیجه، داشتن یک سبکزندگی هویتمحور دانست.