ویرگول
ورودثبت نام
mahdiyeh fathi
mahdiyeh fathi
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

موظفیم اعتماد جلب کنیم! (نکته ای برای نوشتن رپورتاژ آگهی)

راسش من از دسته آدم هایی هستم که همزمان می تونم کلی نگر و به شدت جزئی نگر باشم! به خاطر همین، تو اولین خط مقالم میخوام بهتون بگم که قرار نیست با یه آموزش جامع و کامل درباره نوشتن رپورتاژ آگهی مواجه بشید. بلکه من تو این مقاله با نگاهی همزمان جزئی و کلی قصد دارم یکی از مهم ترین نکات نوشتن رپورتاژ آگهی رو بگم.

البته اینو هم بگم که اصلا کاری ندارم به اینکه رپورتاژها توسط کسی خونده میشن یا نمیشن! تو این مقاله فقط میخوام یه نکته رو درباره نگارش رپورتاژ براتون جا بندازم. فارغ از اینکه تعصبی داشته باشم نسبت به این جمله:

تنها هدف رپورتاژها افزایش دامین آتوریتیه و شما اگه رفتی تو گوگل آنالیتکس و دیدی رپورتاژت 10 تا رفرال داره، کلاهتو بنداز هوا!

این جمله رو چندین بار زمان هایی شنیدم که به شدت داشتم درباره تواناییم و مهارتم برای نگارش رپورتاژ لاف میزدم.

آخرین باری که بهم گفتن "عزیزم رپورتاژ رو کسی نمیخونه"، تصمیم گرفتم دیگه درباره رپورتاژهایی که مینویسم لاف نزنم و به جاش این مقاله رو بنویسم.

توی مراحل نوشتن رپورتاژ آگهی، تیر هوایی نزنید و با مخاطب دوست بشید

میدونین منظورم از تیر هوایی و دوست شدن با مخاطب چیه؟ الان بهتون میگم.


من عاشق موسیقی ام ولی هیچ ادعایی توش ندارم. فقط دوسش دارم و خیلی گوش میدم و بخاطر همین به انواع و اقسام هدست بلوتوث، هندزفری و هدفون ارادت خاصی دارم و یکی از هدفام برای پول جمع کردن، خرید مدل های مختلف هندزفریه :)

یه مقاله هم قبلا درباره رابطم با هندزفری هام نوشتم که می تونین تو صفحه بیشعور قضاوت کننده، بخونیدش.

برعکس من بابام اصلا با تکنولوژی و مخصوصا گوشی هوشمند دوست نبود و اعتقادی به گوشی لمسی و هندزفری و خیلی چیزای دیگه نداشت. هربار بهش میگفتم بابا بیا بریم یه گوشی هوشمند بخریم و شبکه اجتماعی برات نصب کنم با برخوردهای نامناسبی مواجه میشدم. تا اینکه ...

چند ماه پیش، بابام خیلی سرفه میکرد و رفتیم بیمارستان تست کرونا داد. بهمون گفتن دو ساعت دیگه جوابش حاضر میشه. ساعت 10 و نیم بود و اومدیم بیرون نشستیم تو ماشین و بابام همش میگفت ای بابا ستایش رو چطوری ببینم. ساعت 11 شروع میشه. بیاین بریم خونه من ستایش رو ببینم بعد برمیگردیم جواب آزمایش رو میگیریم.

از اونجایی که فاصله خونه تا بیمارستان زیاد بود ما مخالفت کردیم و قرار شد تو ماشین منتظر بمونیم. من که فرصت رو کاملا مناسب دیدم، با گوشیم پخش زنده تلویزیون رو آوردم و گفتم غصه نخور دورت بگردم بیا ستایشت رو ببین.

کمتر از 5 ثانیه گذشت که گفت صدای گوشیت کمه و چیزی نمی شنوم با توجه به صدای خیابون. دیگه اینجا جرات به خرج دادم هندزفری بلوتوثی که همراهم بود رو دادم بهشون.

اولش که اعصابش خرد میشد وقتی میخواست هندزفری هارو بزاره تو گوشش. چون هندزفریه لمسی بود و موقع گذاشتن تو گوش، چند بار انگشتش خرد روی هندزفری و صدا استپ شد و دوباره پلی شد.

ولی وقتی هندزفری رو گذاشت ظاهرا خوشش اومده بود!

خلاصه فیلم تموم شد و جواب تست کرونا هم خداروشکر منفی شد و برگشتیم خونه. تو راه داشتم بهش توضیح میدادم که بابا دیدی اون روز چقدر دعوام کردی که فلان تومن پول این هندزفری رو دادم. ولی دیدی چقدر کاربردیه. تازه من کارم همیشه طوریه که باید امکانات داشته باشم. در ضمن گوشی های هوشمند بالاخره یه روزی هم به کار شما اومد پدر عزیزم.

یکم نگام کرد و گفت اره دخترم حق با توعه.

این جمله از شیرین ترین جملاتی بود که من از بابام شنیدم. چون همیشه سعی میکردم بشینم باهاش صحبت کنم و قانعش کنم که گوشی هوشمند و لوازم جانبی هاش، اونقدر هم که فکر میکنی بد نیست اما هیچ فایده ای نداشت!

البته از اول نسبت به گوشی های هوشمند انقدر بد بین نبود. از بس که بچه های فامیل و جوونارو دیده که بخاطر استفاده از گوشی چقدر حواس پرت شدن و حتی جونشون رو از دست دادن، یکم بد بین شده.

حالا داستان تنفر پدرم از گوشی های هوشمند چه ربطی به نوشتن رپورتاژ آگهی داره؟!

همه ی این داستان رو تعریف کردم که با یه مثال زنده اینو براتون توضیح بدم:

اگه می خواهید مخاطب گوش شنوا برای شنیدن حرفاتون داشته باشه، باید براش آمادگی ایجاد کنید. اگه می خواهید رپورتاژتون ارزش داشته باشه و واقعا روی لینک هاش کلیک بشه، باید:

1. از انتخاب موضوعات زرد برای نوشتن رپورتاژ آگهی پرهیز کنید

2. موضوع مناسبی رو انتخاب کنید که واقعا دیتایی به کاربر بده یا حداقل یه جوابی به یکی از مشکلاتش بده (موضوع رپورتاژ از جنس حل مشکل یا دغدغه باشه)

3. سیر محتوایی رو به شیوه ای بچینید که کاربر برای خوندن هر جزیره محتوایی، مشتاق بشه

4. تنها وقتی اعتماد مخاطب رو جلب کردید، باید انکر تکست های زیباتون رو به کار ببرید

وقتایی که من تلاش می کردم تا به پدرم اهمیت گوشی های هوشمند رو معرفی کنم، همیشه در حال تیر هوایی زدن بودم. چون هیچوقت گوش شنوا نداشت. تا اینکه تو یه موقعیت خوب وقتی تنور داغ بود، حرکتو زدم.

شما هم باید همین فرآیند رو توی رپورتاژ آگهی هاتون پیش ببرید. اول اعتماد رو جلب کنید که دوست عزیز مهربون، ما برای فلان مشکلت یه راه حل داریم. بعد که رپورتاژ رو از جنس رفع دغدغه یا مشکل نوشتید، مخاطب تقریبا به شما اعتماد کرده.

اون موقع وقتشه که با کال تو اکشن مناسب، لینک گذاری هارو انجام بدید. دقت کنید که کال تو اکشن فقط قرار نیست آخر رپورتاژ نوشته بشه.

انکر تکستی که بدون کال تو اکشن مناسب نوشته بشه، تیر هوایی محسوب میشه. حالا یه مسئله مهم تر هم که وجود داره اینه که خیلی ها اصرار میکنن کال تو اکشن خوب بنویسید. اما واقعا کال تو اکشن خوب چیه و چطور نوشته میشه؟

اگه نظری دارید بگید. اگه ندارید کمی صبر کنید مقاله بعدی رو درباره اصول نوشتن کال تو اکشن خوب (به زودی) منتشر می کنم.

رپورتاژرپورتاژ آگهیکال تو اکشن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید