سلام...برای نوشتن همین یک خط همش داشتم با خودم کلنجار می رفتم،بنویسم،ننویسم!!اصن بنویسم که چی؟ وقتی نوشته هاتونو میخوندم غبطه میخوردم و ناراحت از اینکه همیشه خجالت کشیدم واسه به اشتراک گذاشتن حرفام.میشه گفت بیشتر ترسیدم!
من تازه با ویرگول آشنا شدم،امیدوارم بتونم اینجا حرفا،تجربه ها و حس هایی که دارمو به اشتراک بذارم تا هم راهی باشه واسه خلاصی من از سکوت و هم بتونم دوستایه بیشتری پیدا کنم و از نوشته هاشون لذت ببرم.