چند روز پیش از تاکسی پیاده شدم و در کنار خیابان غرق در افکار خود سلانه سلانه راه میرفتم.
ناگهان بویی مرا به خود آورد و توجهم را جلب کرد.
بوی لِنت ماشین بود.
خیابان، وسط طرح ترافیک بود و تاکسی ها به امید لقمه نانی نزدیک من که میشدند، نیش ترمزی میزدند و همین ترمزها تاکسی های دورتر را در توهم مسافر دربستی انداخته بود و حال، در نزدیکی من چند تاکسی در رقابت بودند که می پرسیدند: خانوم کجا؟
شرمنده از رفتار بی دقت خودم
راهم را به سمت پیاده رو کج کردم و ادامه مسیر دادم.
در باقیمانده راه، به این فکر کردم که چقدر حق الناس به عهده دارم.
بدون هیچ قصدی کنار خیابان قدم میزدم ولی این بی قصدی با بی دقتی همراه بود.
? بوی لِنت تاکسی ها، خبر از حق الناسی میداد که با بی دقتی به گردنم آویخته شد!
#مریم_یراقی