در بسیاری از کلیساهای روسیه کنونی ، شمایلی از یک خانواده هفت نفره شامل یک مرد ، یک زن و چهار دختر و پسر کوچکشان با هاله ای نورانی شبیه به تصاویر قدیسین به چشم میخورد.
قدیس در کلیسای ارتدوکس روس به معنای شخصی عاری از گناه و دور از شهوات دنیوی معنا میگردد . این شمایل در حقیقت منسوب به خانواده آخرین تزار روس به نام نیکلای الکساندروویچ رومانف یا نیکلای دوم است که در زمان سلطنت خود علاوه بر روسیه ، پادشاه لهستان و گرانددوک فنلاند نیز به شمار میرفت .
نیکلای دوم بزرگترین پسر امپراطور الکساندر سوم در 18 می 1868 در شهر سن پترزبورگ چشم به جهان گشود. این عکس زیبا ، خانواده آخرین تزار روس را به همراه همسرش الکساندرا که نوه دختری ملکه قدرتمند انگلستان ویکتوریا بود و چهار دخترشان اولگا ، تاتیانا ، ماریا ، آناستازیا و پسر کوچکشان الکسی را به نمایش میگذارد.
از این خانواده عکس های زیادی به جا مانده است که بدلیل علاقه وافر نیکلای به عکاسی بوده است . این علاقه را دختر سومش ماریا نیز از پدر به ارث برده بود و در حال حاضر عکس هایی که از این خانواده بجای مانده است دارای زیبایی بصری دلنشینی میباشند . قطعا در آن مقطع زمانی این خانواده هیچ گاه گمان نمیبردند که سرنوشت بسیار شومی را پیش رو داشته باشند
دوران حکومت نیکلای دوم از سال 1894 تا 1917 به طول انجامید و فرمانروایی وی سرانجام با انقلاب روسیه در سال 1917 به پایان رسید. در زمان حکومت نیکلای دوم ، روسیه دچار آشوب های داخلی شده و از طرفی نیز درگیر جنگ جهانی اول گردید که به تضعیف پایه های حکومت آخرین تزار روسیه منجر شد . جرقه آغاز جنگ جهانی اول در 28 ژوئیه 1914 با حادثه ترور وارث تاج و تخت پادشاهی اتریش ، آرشیدوک فرانتس فردیناند و همسرش توسط یک افراطی صرب به نام گاوریلو پرنسیپ در سارایوو زده شد . پس از آن اتریش به صربستان اعلام جنگ داد و این سرآغاز جنگ جهانی اول بود که به درگیری سایر کشورها نیز انجامید.نیکلای دوم در آغاز جنگ میدانست که جنگ با امپراتوری اتریش به معنای جنگ با امپراتوری آلمان است ولی چون در آن زمان موج اسلاوگرایی در بین روس ها وجود داشت سیاست جنگی نیکلای بر مبنای پشتیبانی از صرب ها قرار گرفت . پیشروی نیروهای روسیه به سمت مرزهای اتریش منجر به دخالت امپراتوی آلمان شد و در نتیجه شعله های خانمان سوز جنگ جهانی اول زبانه کشید . امپراتوری قدرتمند آلمان در جنگ بسیار مقتدرانه ظاهر گردید و نیکلای دوم علی رغم هشدارهای اطرافیان ، پسرخاله اش گراندوک نیکلای که فرماندهی ارتش روسیه را به عهده داشت را برکنار و خودش فرماندهی جنگ را بر عهده گرفت که بدلیل ناتوانی در اداره جنگ روسیه در اولین گام ها لهستان را از دست داد . همچنین بدلیل دوری تزار روسیه از پایتخت بناچار اداره کشور به دست همسر ش الکساندرا انجام میپذیرفت . الکساندرا و نیکلای تنها یک پسر به نام الکسی داشتند که به بیماری هموفیلی دچار بود که این موضوع باعث افسردگی و رنج بسیار مادرش الکساندرا و گرایش وی به صوفی گری و وابستگی وی به مقدسین شده بود . در آن زمان مردی مقدس نما به نام گریگوری راسپوتین در دربار نفوذ پیدا کرد که تا حدودی در بهبودی الکسی موثر واقع شد . راسپوتین در مواقع خونریزی الکسی ، دست وی را میگرفت و زیر لب کلماتی را به زبان می آورد و بعد از مدتی خونریزی متوقف میشد . در تاریخ روسیه راسپوتین در نزد برخی بعنوان قدیس و در نزد عده ای دیگر بعنوان یک شیاد شیطان صفت نام برده میشود . بااین وجود در حال حاضر عده ای بر این باور هستند که آنچه که بعنوان قدرت مافوق بشری راسپوتین شناخته میشده در واقع توانایی هیپنوتیزم و همچنین قدرتی است که امروزه از آن به نام انرژی درمانی یاد میشود . نفوذ بسیار وی بروی تزار و ملکه منجر به دخالت وسیع راسپوتین در امور کشورداری گردید که باعث خشم بسیاری از سیاستمداران آنروز روسیه شد ولی تزار بدلیل ضعفی که بدلیل بیماری پسرش داشت از برکناری وی اجتناب میکرد . ملکه الکساندرا که معتقد بود قبلا پیش بینی های راسپوتین درست از آب در آمده ، توصیه ها ی وی در مورد تاکتیک های جنگی را از طریق نامه به فرماندهان جنگ ابلاغ میکرد که منجر به شکست های پی در پی ارتش روسیه گردید . مردم و درباریان که به شدت از نفوذ این مرد عصبانی بودند نامه ای به ملکه نوشتند که با بی توجهی وی روبرو شدند . در این مورد نیز عده ای بر این باور هستند که راسپوتین چون خود از قشر ضعیف و رنج دیده در زمان حکومت تزار ها بوده تعمدا پیش گویی و توصیه های اشتباه انجام میداده تا مقدمات سقوط حکومت خاندان رومانف را فراهم سازد .با این توصیفات سرانجام کینه درباریان با گسترش شایعه رابطه ملکه و راسپوتین به اوج رسید که منجر به قتل وی در 16 دسامبر 1916 توسط عده ای از درباریان گردید.
در سال 1917 در ادامه شورش مردم در سن پترزبورگ ، نیکلای دوم مجبور به کناره گیری گردید که بدلیل بیماری شدید تنها پسرش و همچنین اجتناب برادرش از پذیرش سلطنت ، سرانجام انقلاب بلشویکها به سلطنت خاندان رومانف ها در روسیه پایان داد .در اوت 1917 نیکلای و خانواده اش به توپولسک در کوه های اورال تبعید شدند و در اکتبر همانسال به دژ جنگی یکاترینبورگ که در دست نیروهای بلشویک بود فرستاده شدند . سرانجام در ساعت 2 بامداد 17 ژوئیه 1918 نیکلای به همراه همسر ، فرزندان و پزشک خانوادگی و سه خدمتکارشان در زیر زمین تیرباران شدند . به گفته شاهدان عینی آنها را با عنوان گرفتن یک عکس در کنار هم گرد آوردند وبه سمت ایشان شلیک کردند و آنهایی که بلافاصله نمردند را با سر نیزه به قتل رساندند. بلشویک ها بعد از مراسم اعدام جسدهای این خانواده را در اسید گذاشتند و بازمانده لاشه ها را به خاک سپردند . حقیقت آن است که آن روزگار در نگاه کمونیست ها خانواده تزار افرادی مستبد ، با بینشی ضعیف و عامل فقر مردم بودند و ایشان را مستحق مجازات میدانستند ولی در روسیه امروز بسیاری نگرش دیگری دارند و تزار را ناخدای کشتی روسیه میدانند که تا لحظه آخر در روسیه باقی ماند . هشتاد سال بعد از این واقعه هولناک و در زمان ریاست جمهوری بوریس یلتسین در سال 1998 میلادی باقیمانده این پیکرها را از خاک خارج کردند و طبق آیین مسیحیت در کلیسای جامع پیتر و پاول مقدس شهر سن پترز بورگ به خاک سپردند . در 14 اوت 2000 کلیسای ارتدکس روسیه بر قدیس بودن این خانواده صحه گذاشته و آنان را بعنوان شهید معرفی کرد.
مریم پژمان