مریم پژمان
مریم پژمان
خواندن ۱۰ دقیقه·۶ سال پیش

دیوار شوم



واقعیت جز این نیست که جنگ ها در یک روز یا یک شب پایان نمیپذیرند ، همانطور که در یک روز یا یک شب نیز آغاز نشده اند و آنچه که ما در تاریخ یک جنگ می خوانیم در حقیقت ثبت آمارهایی مستند و مستدل از خسارتهای مادی و تعداد کشته ، زخمی ، اسیر و همچنین معاهده های احتمالی پس ازآن ، فی مابین طرفین نبرد میباشد . اما در هیچ جایی از تاریخ ، آماری از ارثیه های شوم پس از جنگ به چشم نمیخورد و محلی از اعراب ندارد .تا کنون هیچ کس از تعداد دقیق عمرهاو فرصت های بر باد رفته ،روانهای آزرده و دلهای شکسته پس از هر جنگ ویرانگر آگاه نبوده ، نیست و نخواهد بود.

جنگ جهانی دوم ، ماندگارترین و سهمگین ترین نبردی است که تا کنون در حافظه بشر ثبت شده است . پس از پایان آن ، جهان به سرعت به سمت دو قطبی شدن پیش رفت .4 کشور پیروز جنگ یعنی آمریکا ، شوروی ، فرانسه و انگلیس پس از کنفرانس یالتا که به کنفرانس تقسیم جهان مشهور شد ، هر کدام بخش های از کشور شکست خورده آلمان را تحت سیطره خود در آوردند . شهر برلین که در آن زمان بعنوان پایتخت رایش سوم شناخته میشد علی رغم آنکه از نظر جغرافیایی در بخش تحت سیطره شوروی بود، بدلیل موقعیت خاص و اهمیت ویژه ای که داشت ، طی توافقات صورت گرفته به دو بخش غربی و شرقی تقسیم گردید.بعدها سه کشور دیگر غیر از شوروی ، بخش های تحت کنترل خود را به صورت یکپارچه و تحت عنوان جمهوری فدرال آلمان درآوردند. و بخش هایی که تحت اشغال اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی بودند بعنوان جمهوری دموکراتیک آلمان خوانده شدند .

شرایط اقتصادی و آزادی اجتماعی بخش غربی برلین ،فرار گسترده مردم آلمان شرقی را که از زندگی اجباری تحت نظر حکومت کمونیستی ناراضی بودند را موجب گردید. سیل این مهاجرت ها که بیش از دو و نیم میلیون نفر بوده و بیشتر آنها از نیروهای متخصص و کارآمد بودند ، سرانجام آنقدر افزایش یافت که ترس از نابودی کشور بوجود آمد و نیکیتا خروشچف نخست وزیر وقت اتحاد جماهیر شوروی دستور ساخت یک دیوار بتونی برای تفکیک بخش های شرقی و غربی برلین را صادر کرد.

دیوار هراس انگیزی که همشهریان و اقوام ساکن در در یک شهر را به مدت سه دهه از یکدیگر جدا ساخت. عکس فوق در سال 1961 گرفته شده است . برخی از شهروندان بچه های کوچک خود را تا بالای دیوار گرفته اند تا پدربزرگ و مادر بزرگهایشان موفق به دیدار با آنها شوند. تصویری که دلتنگی مردمانی را میرساند که در خاک و خانه خودشان محبوس شدند و نسل تازه ای که متولد میشود و عاری از هرگونه عملکرد یا خطایی ، می بایست تبعات جنگ ستیزی نسل پیش از خود را متحمل گردد.این عکس نمایشگر آغاز کابوسی است که سالها به طول انجامید. نشانگر جدا افتادگانی که سالها یکدیگر را ندیدند و یا هرگز موفق به دیدن فرزندان و اقوام خود نشدند و فرصت های بسیاری را برای زندگی مطلوب خود از دست دادند.

در بامداد 13 ام آگوست 1961 شهروندان آلمان شرقی بعد از بیدار شدن از خواب سیم های خارداری را دیدند که آنها را از بخش غربی شهرشان جدا میکرد.در این روزو در مرز برلین غربی و شرقی 40000 هزار سرباز آلمان شرقی ، دیواری انسانی را میسازند و برج های مراقبت به سرعت ساخته میشوند.

ساخت اولین نسل از دیوار برلین به طول 43 کیلومتر آغاز میشود و سپس 112 کیلومتر دیگر اطراف برلین غربی را احاطه میکند و آنرا که در دل آلمان شرقی واقع شده ، از بقیه مناطق جدا میسازد.

این دیوار با طول یک تا یک و نیم متر و پهنای 75 سانت مرز برلین شرقی و غربی را مشخص کرد . نفرت ناشی از این جدایی و فشار تحت لوای زندگی کمونیستی بسیاری را مجبور کرد در جاهایی که از آپارتمانهای بلند در مسیر دیوار استفاده شده است و از پنجره هایی که رو به برلین غربی باز میشود خود را به پایین پرت کنند تا به دنیای آزاد بپیوندند و در مناطقی که کنار رودخانه واقع شده بود ، خود را به آب بزنند و به سمت دیگر شنا کنند . اکثر این فراریان دستگیر و یا کشته میشدند. با این حال ناکارآمد بودن این دیوار دولت آلمان شرقی را بر آن داشت که دومین نسل از این دیوار با طول 8 فوت و رنگ سفید بین دو کشور کشیده شود.بیش از 100 برج مراقبت و تعداد زیادی از سگ های وحشی و تله های تانک که از عبور ماشین جلوگیری میکردند ساختار این دیوار را تشکیل میدادند . این مسیر به مرز مرگ مشهور گردید.در این مقطع زمانی با وجود نارضایتی بسیاری که در آلمان غربی از فشارهای وارده بر هموطنانشان در آنسوی دیوار جریان داشت ، به دلیل در اوج بودن جنگ سرد واینکه اصرار برای نابودی دیوار ممکن بود که منجر به بروز جنگ جهانی سوم شود تلاش ثمربخشی ازسمت و سوی سیاست مداران دنیای غرب صورت نگرفت.

ولی این اراده و انگیزه بشر است که در هر صورت فراتر از هر دیوار و مانعی خواهد بود و داستان شکست این دیوار مستحکم دلیلی بر تحقق رویای آزادی است که برای سالها در حافظه جمعی باقی خواهد ماند.

در سال 1964 گروهی از دانشجویان در آلمان غربی طی نقشه ای باور نکردنی عملیات نجات شگفت انگیزی را طراحی کردند . آنها اقدام به حفر تونل از سمت غرب دیوار به سمت شرق نمودند . طبق نقشه ، سمت دیگر تونل از آپارتمانی در آلمان شرقی سردرمی آورد . حفاری این تونل 145 متری مدت ها به طول انجامید . یکی از دانشجویان به نام هوبرت که مادرش در سمت دیگر دیوار بود با کمک دوستانش در اولین شب موفق به فراری دادن افراد متقاضی پناهندگی شدند اما در دومین شب ، خبرچینی یکی از جاسوسان تشکیلات هراس انگیز پلیس مخفی آنزمان آلمان شرقی که معروف به استازی ها بودند منجر به لو رفتن عملیات میشود . با این حال این جوانان در آخرین لحظات موفق به فرار میشوند . خبر فرار 57 نفر از اتباع آلمان شرقی از زیر دیوار منجر به آبروریزی و نگرانی دولت از خطا در طراحی دیوار برلین گردید.

بنابراین عملیات احداث سومین نسل از دیوار در سال 1966 آغاز میشود . ساختمانهای نزدیک مرز ویران میشوند و بیش از 300 برج مراقبت در مرز با فاصله نزدیک به هم ایجاد میشود و بهینه سازی اطراف دیوار مطابق با تجهیزات و تکنولوژی روز صورت میپذیرد. در این سالها هراس بسیار از حکومت وقت باعث شد که عده زیادی از مردم با وجود زندگی سخت و شرایط غم انگیز زندگی روزمره به وجود دیوار عادت کنند ولی این تسلیم شدن شامل حال همه نمیشود .

شخصی به نام هارتمونت که از طریق رودخانه موفق به فرار به سمت غرب شده و زندگی آرامی نیز دارد قادر به فراموش کردن روزهای تلخ و تحقیرهای روح و روانش را نیست ، بنابراین تصمیم به انتقام میگیرد . در آن زمان رفت و آمد شهروندان بخش غربی به شرق زیاد سخت نبود .هارتمونت در تابستان 1972 که عبور و مرور آسانتر میشود با ماشینش به سمت دیگر دیوار میرود و طی 2 سال بیش از 32 نفر را از طریق پنهان کردن در صندوق عقب ماشینش با دلهره بسیار به سمت دیگر دیوار میرساند. در آخرین سفر هارتمونت خواهر کوچکترش را در ماشینش پنهان میکند و در همین سفر نگهبان مرزی مشکوک شده و هر دو را دستگیر میکند.

هارتمونت به 15 سال زندان محکوم میشود. 32 نفری که از طریق وی آزاد شده بودند تلاش بسیاری را برای آزادی هارتمونت انجام میدهند وسرانجام پس از تحت فشار قرار گرفتن دولت آلمان شرقی ، او پس از تحمل 5 سال حبس آزاد میگردد.

رسانه ای شدن تلاش های به ثمر رسیده فراریان برای آلمان شرقی بسیار مهم و حیاتی بود بنابراین در سال 1975 نسل 4 ام این دیوار مورد بهره برداری میگیرد.

ولی اینبار نیز خلبان دیگری به نام سایلر در سال 1979 با هواپیمای بیموتور که قابل ردیابی با رادار نیست از فراز دیوار برلین عبور میکند.

هیجان انگیزترین نقشه فرار به نام سه برادر ثبت شده است که با وجود آنکه خانواده آنها از افراد عالی رتبه دولت کمونیستی آلمان شرقی بودند با رویای آزادی و فرار از خفقان موجود ، در صدد یافتن راهی برای عبور از دیوار برلین بودند.برادر اول بنام اینگو در سال 1975 به ارتش می پیوندد و در بازدیدهای مکرر از دیوار ، متوجه نکات ضعف آن میشود. وی سرانجام از میدان مین عبور میکند و با یک تشک بادی از رودخانه پاروزنان به برلین غربی میرود و پناهنده میشود . در سال 1983 برادر کوچکتر به نام هولگر یک کابل فولادی محکم را به انتهای یک تیر گره می زندو به طرف دیگر دیوار برای برادرش اینگو پرتاب میکند و سپس با آویزان شدن قرقره از بالای دیوار به برادرش میپیوندد. برادر دیگر به نام اگبرت به شدت تحت نظر استازی ها قرار میگیرد. در سال 1988 دو برادر که موفق به فرار شده اند برادر دیگر خود را فراموش نکرده و نقشه ای را برای نجات وی طراحی میکنند آنها دو هواپیمای سبک میخرند و برای آنکه مورد تیراندازی نگهبانها قرار نگیرند هواپیمای خود را منقش به نشانه ستاره سرخ هواپیماهای شوروی قرار میدهند و در 26 می 1989 نقشه فرار عملی شده و برادر سوم نیز به دو برادر دیگر خود در غرب میپیوندد.

این داستانها بخشی از تلاش بسیاری از مردم تحت سلطه در برلین شرقی است که برای رهایی از شرایط تحقیرکننده خود حاضر به از دست دادن رفاه و موقعیت و حتی جان خود میشوند و برخی از نجات یافتگان نیز با وجودی که از دیوار عبورکرده اند ولی دست از تلاش برای رهایی سایر همشهریانشان برنمی دارند و مجددا خود را در معرض خطر قرار میدهند.

به مرور آرمانهای کمونیسم رو به زوال میرود و در کل جهان زمینه برای سقوط آن فراهم میشود و جنگ سرد نیز به روزهای پایان خود نزدیک میشود.

در تابستان 1989 دولت کمونیستی مجارستان مرز سمت اتریش را باز میکند و هزاران نفر ازآلمان شرقی و از طریق این مرز به سمت غرب فرار میکنند.

یکی از مهم ترین روزهای ثبت شده در تاریخ قرن بیستم بدون شک 9 نوامبر 1989 است که این دیوار هراس انگیز که تاآن زمان یکی از مهمترین نمادهای سلطه گری و سرکوب در تاریخ به شمار میرفته به یک دیوار سیمانی ویران شده بدل میگردد.

داستان پایان عمر این دیوار نیز به اندازه داستان پیدایش آن حالب توجه است . این دیوار در واقع بر اثریک اشتباه فرو ریخت. فردی به نام شابفسکی رئیس حزب کمونیست آلمان شرقی در کنفرانس خبری عصر 9 نوامبر 1989 اعلام میکند که محدودیت ویزاهای مسافرتی برداشته خواهد شد و در پاسخ اینکه زمان اجرای آن از چه وقت خواهد بود ؟ وی پاسخ میدهد با سرعت و بدون هیچ تاخیری ، پاسخ مبهم شباسفکی و گزارش غلط رسانه ها باعث میشود تا هزاران نفر به سمت دیوارها هجوم بیاورند. در ایستگاههای بازرسی افسران مسئول که گیج شده و دستوری نیز دریافت نکرده بودند با فشار مردم اقدام به بازکردن مرزها میکنند.

مردم برلین غربی نیز به کمک همشهریان سابق و فامیل خود شتافته و سرانجام این دیوار ویران میشود .

پس از گذشت بیش از 4 دهه از پایان جنگ جهانی دوم و شکست آلمان و گذشت 28 سال و 91 روز از ساخت این مانع نفرت انگیز ، پوسترهای دست نویسی در کنار دیوار به چشم میخورد که روی آنها نوشته شده است "فقط امروز است که جنگ پایان پذیرفته است"

پیدایش و سقوط این دیوار و داستان های تلاش بسیارکه برای عبور از آن روایت میگردد به وضوح نمایانگر اهمیت و ارزش والای آزادی خواهی در انسان است . دستاورد های ارزشمندی تا کنون در زندگی بشر حاصل گردیده که به راحتی و باشتاب قابل دستیابی نبوده و به طور قریب به یقین ، آزادی پربهاترین و در عین حال پرهزینه ترین آن میباشد که سرانجام ارزانی انسانهای با شهامت و جسوری خواهد گردید که به رویاهای خویش ایمان دارند.


مریم پژمان

منبع عکس :

https://rarehistoricalphotos.com/residents-west-berlin-show-children-grandparents-1961/

عکسدیوار برلیناستازیجنگ جهانی دومآلمان شرقی
- insta : maryampejman
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید