بیست و هفتم ژانویه سالروز آزادسازی اردوگاه مخوف آشویتس یا همان اردوگاه مخوف نازی ها در جنگ جهانی دوم است .
در باب خشونت هولناک و اعمال غیر انسانی آلمانی ها آنقدر فیلم ، داستان و یا مقاله ساخته و یا نوشته شده که شاید در عصر حاضر بازگویی آنها جذابیت چندانی نداشته باشد ولی با این حال به جنبه های سبعیت و تاریک انسان در قالب یک زندانی کمتر پرداخته شده است .
در آن زمان که سایه هولناک مرگ بر کل اردوگاه سنگینی میکرد ا آلمان ها تنها راه افزایش عمر و زندگی کمی بهتر را در قالب زندانی امتیاز دار مشخص کرده بودند . زندانی امتیاز دار یعنی جاسوس ! یعنی وطن فروش ! یعنی برده وموجود ضعیف النفس ! یعنی هم سلولی را رهسپار مرگ کردن !
البته بعد از سالها تمسخر و تحقیر چنین موجوداتی برای ما اصلا کار مشکلی نیست . ولی اگر لحظه ای خود را جای شخصی که فرزندان کوچکش بی سرپرست در انتظار بازگشت پدر یا مادر خود هستند و یا خود را در یکقدمی کوره آدم سوزی تصور کنیم ، تصدیق میکنیم که در هر صورت وضعیت بغرنج و دردناکی بوده است .
یک شیمی دان یهودی به نام پریمو لوی که از اردوگاه جان سالم به در برد و بعدها نویسنده شد در کتابی در همین رابطه با عنوان "اگر این نیز انسان است " می نویسد
"این که فکر کنیم فاصلهی بین «ما» و «آنها»، بین قربانیها و شکنجهگرها، خالی است، یک اشتباه محض و سادهانگارانه است. بین این دو مفهوم، یک «منطقهی خاکستری» قرار دارد؛ منطقهای که اربابان و بردههایشان را همزمان از هم جدا و به هم متصل میکند"
شاید اکنون روایت های اردوگاه اشویتس تنها به یک خاطره تلخ و دور تبدیل شده باشد ولی باز هم در کلیت ماجرا فرق چندانی نمیکند . همیشه محتمل است که آدم ها بهانه ای برای بردگی و ورود به این منطقه ی خاکستری را داشته باشند .
مریم پژمان
منبع عکس : https://www.thoughtco.com/a-visual-guide-to-auschwitz-4126617