زمانی که مرد سیاه پوست با فک شکسته از بیمارستان مرخص میشد با زحمت بسیار و از لابلای دندانهایش برای پرستاران که با تعجب به او خیره شده بودند ، متن نامه ای را که به دستش رسیده بود اینچنین خواند :
"تو پروانه ای هستی که بال ندارد ، زنبوری هستی که نیش ندارد ، دهان لاف زن تو برای همیشه بسته شد ، امروز روز بزرگی برای آمریکاست ، کار تو تمام است ! "
مرد سیاه پوست بعد از بهبودی ، این متن کینه توزانه را تایپ کرد و در محل تمرین خود چسباند و هرروز به خود یادآوری کرد که پروانه باید بالها و زنبور باید نیش خود را به دست آورد.اسطوره های ورزش بنامی در دنیا تا کنون شناخته شده اند ولی هیچ کدام از این اسامی به اندازه نام محمد علی کلی خاص و جذاب نیستند.کاسیوس مارسلوس کلی جنجالی ترین بوکسور سنگین وزن تاریخ جهان در ژانویه 1942 در ایالت کنتاکی آمریکا از یک مادر باپتیست و پدر متودیست دیده به جهان گشود .در دهه 1960 محمد علی با آن رنگ سیاه و غرور بسیار و در زمانی که هنوز سیاه پوستان موقعیت اجتماعی بسیار پایین تری نسبت به سفید پوستان داشتند، در حالی دیدگان را به خود خیره ساخت که سرسختانه حاضر به عقب نشینی از مواضع خود نبوده و در رجز خوانی های مداومش همواره از خود با صفات بهترین و زیباترین یاد میکرد . یان فیلیپ ریمتسما نویسنده ای که بروی زندگی محمد علی بررسی های عمیقی انجام داده است این رفتارها را بیش از هر چیز دیگر ، ناشی از سیاست کلی میداند .
بوکسور افسانه ای که بروی رینگ مثل پروانه میرقصید و مثل زنبور نیش میزد و ترانه هایی با این مضمون برایش خوانده میشد " من بزرگترین ام ، من قهرمان واقعی ام ، بزرگترین مبارز تاریخ ، من با کروکودیل هم کشتی گرفتم و با نهنگ در افتادم ، من قوی ترین مرد جهانم و میخواهم همه دنیا این را بدانند" با ثبت سابقه درخشان 61 مبارزه با 56 برد که 37 تای آن ناک اوت بود ، در واقع ثابت کرد که آنچنان هم لاف زدنی در کار نبوده است .
بخش اعظم اعتماد به نفس بالای محمد علی بسیار بیشتر از آنکه وابسته به ضربه های مهلک دست های قوی او باشد ، در شخصیت سرسخت و لجوج وی ریشه داشت . این عکس که توسط عکاسی به نام نیل لایفر گرفته شده است ، بعنوان نمادین ترین عکس ورزشی تاریخ شناخته میشود . محمد علی با مشت های گره کرده مانند یک شیر غران برای حریف فوق العاده خود قدرت نمایی میکند. چهره های مبهوت و حیرت تماشاچیان پشت رینگ ناشی از شگفتی پیروزی محمد علی در مقابل بوکسور کهنه کاری به نام سانی لیستون است که که بوکسورها ی دیگربه شدت از مبارزه با او هراس داشتند و برای ایشان نمایانگر ظهور یک قهرمان سرسخت در عرصه بوکس میباشد.
مسابقه محمد علی در مقابل سانی لیستون و کسب مقام قهرمانی بوکس سنگین وزن جهان ، نقطه عطف زندگی ورزشی وی بود . اما جرقه عشق سرشار وی به ورزش بوکس سالها پیش زمانی درخشیدن گرفت که دوچرخه کاسیوس ده ساله توسط یک دزد ربوده شد . کاسیوس خشمگین به پلیس مراجعه کرد و فریاد زد که اگر دزد را ببیند حسابش را خواهد رسید و آن افسر که جو مارتین نام داشت و مربی بوکس نوجوانان بود به او پیشنهاد داد که اگر میخواهد حساب دزد را برسد بهتر است که بوکس را یاد بگیرد و این سرآغاز زندگی ورزشی کاسیوس نوجوان بود . کاسیوس در زمان کودکی به طور مداوم شاهد تبعیض و نفرت سفید پوستان از رنگین پوستان بود و تا صبح در رختخواب خود از این رنج می گریست ، بعدها که مسلمان شد و خود را محمد علی نامید ، بارها در سخنرانی هایش تاکید میکرد که ما آزادی کامل میخواهیم نه فقط یک صندلی ، و اجازه ورود برای نوشیدن یک قهوه . سالها بعد او در کتاب خود با نام قدرت – ایمان – عشق این خاطرات را ذکر میکند و از خاطره تلخ قتل عام پسر سیاه پوستی به نام امت تیل که همسن و سال خودش بوده چنین یاد میکند و می نویسد:
" من و امت تیل تقریبا همسن بودیم . یک هفته بعد از آنکه او در بخش سان فلاور می سی سی پی به قتل رسید، من با دسته ای از پسران در گوشه ای ایستاده بودم و به عکسهایی از او که در روزنامه ها و مجلات سیاه پوستان چاپ شده بود ، نگاه میکردم . در یک عکس او میخندید و خوشحال بود و در عکس دیگر سرش ورم کرده و به هم ریخته ، چشمانش از حدقه بیرون زده و دهانش پیچ خورده و شکسته بود . مادرش عمل تهور آمیزی انجام داد . تا وقتی که صدها هزار نفر از مقابل تابوت باز او و بدن تکه تکه اش رژه نرفتند و به آن نگاه نکردند ، اجازه نداد که خاکش کنند . وقتی فهمیدم که من و او در یک روز متولد شده ایم ، دلبستگی عمیقی نسبت به او پیدا کردم . پدرم شب راجع به این مسئله صحبت کرد و این جنایت را به صورت نمایشی درآورد . نمیتوانستم امت را از فکرم دور کنم تا اینکه یک روز عصر برای اینکه تلافی مرگ او را سر سفید پوستان درآورم ، فکری به سرم زد . آنشب دزدکی از خانه بیرون آمدم و رفتم پیش رونی کینگ و نقشه خودم را به او گفتم . آخرهای شب بود که به ایستگاه قدیمی وست اند رسیدیم . یادم هست که آنجا پوستر مرد سفیدپوست لاغری بود که کلاه درازی به سر داشت و در حالیکه به من اشاره میکرد ، زیر آن نوشته بود عمو سام شما را میخواهد ! ایستادیم و سنگ به سوی آن پرتاب کردیم و به زور وارد یک دکه واکسی شدیم و دو قالب کفش آهنی دزدیدیم و به ایستگاه برگشتیم .
آنها را محکم روی ریل قطار گذاشتیم و منتظر ماندیم وقتی قطار آبی رنگ بزرگ به پیچ رسید ، به قالبهای آهنی خورد و تقریبا ده متر آنرا به جلو هل داد و بعد چرخهایش قفل شد و از خط آهن خارج شد . سر وصدایی که از این حادثه بلند شد به یادم مانده است . ناگهان شروع به دویدن کردم و رونی هم پشت سرمن می دوید ، بعد برگشتم و به پشت سر خود نگاه کردم . هیچگاه چشمانم مردی را که در پوستر به ما خیره شده بود ، فراموش نمیکنم : عمو سام شما را می خواهد "
واقعه آشنایی محمد علی با اسلام قبل از مسابقه ثبت شده در این عکس رخ داد . او که تحت تاثیر مالکوم ایکس قرار گرفته بود با جنبش امت اسلامی سیاه پوستان و رهبر ایشان الیجا محمد شریف آشنا و مسلمان شد و ازآن پس از نام کاسیوس استفاده نکرد و مصرانه تاکید داشت که باید با نام محمد علی شناخته شود . برای آمریکایی ها غیر قابل تحمل بود که قهرمان مورد توجه آنها به خاطر عقایدشخصی ، هویت آمریکایی و مزایای آنرا کنار بگذارد. تا آن زمان محمد علی که به یک بت در نزد طرفداران بوکس تبدیل شده بود ناگهان مورد توجه بسیار مسلمانان کل جهان قرار گرفته و مورد حمایت ایشان بود.محمد علی مسلمان شد و مسلمان نیز باقی ماند و بعد از تغییر دین ، فعالیت های مذهبی و سیاسی گسترده ای را آغاز کرد . ستاره شدن در هر صورت نشانه ای از میل به اقتدار است و این موضوع برای طرفدارنش قابل ستایش بود که او دارای خصلت ارزشمند و شگفت انگیزی است که از شهرتش نه تنها برای خودش که برای کمک رساندن به بقیه نیز بهره میبرد . در سال 1970 محمد علی سرسختانه از پیوستن به ارتش آمریکا برای شرکت در جنگ ویتنام خودداری کرد و این تمرد او باعث شد که علاوه بر سیاه پوستان و مسلمانان در کانون توجه همه انسانهای آزادی خواه نیز قرار بگیرد .
پس از امتناع محمد علی از شرکت در جنگ ویتنام ، وی به دادگاه احضار شد ودادگاه های جنجالی اش نیز در صدر اخبار قرار گرفت . سرانجام حکم وی صادر شد وگواهینامه بوکس اش به حالت تعلیق درآمده و به مدت سه سال از شرکت در مسابقات بوکس محروم شد . او در این مدت بیشتر به سخنرانی و فعالیت های سیاسی اش پرداخت . در سال 1970 و پس از پایان محرومیت دوباره به مبارزات بوکس حرفه ای بازگشت و در سال 1978 به طور شگفت انگیزی برای سومین بار قهرمان بوکس سنگین وزن جهان شد.
شهرت و محبوبیت و شخصیت جنجالی محمد علی باعث شد که سالها بعد در نظرسنجی گسترده بی بی سی عنوان شخصیت ورزشی قرن بیستم به او تعلق بگیرد.محمد علی در ژوئن سال 1979 از دنیای بوکس برای همیشه خداحافظی کرد و در سال 2005 دو نشان عالی دولت آمریکا برای شهروندان غیر نظامی، مدال شهروندی و مدال آزادی را دریافت کرد . قویترین مرد دنیا از سال 1982 دچار بیماری پارکینسون شد و سرانجام در 23 می 2016 پس از 32 سال تحمل این بیماری مهلک و بر اثر عفونت تنفسی از دنیا رفت در حالی که هنوز علاقه مندان بسیاری در سرتاسر جهان داشت . مراسم تشییع جنازه بسیار باشکوهی نیز که برای وی انجام پذیرفت که به وضوح نشانگر محبوبیت ماندگار وی پس از سالها کناره گیری از ورزش حرفه ای بود.با وجود اشتباهاتی که وی نیز بعنوان یک انسان در زندگی داشت ولی روحیه جنگجو و خستگی ناپذیر و زندگی پرفراز و نشیبش همواره جذابیت و محبوبیت خود را حفظ خواهد کرد .نقل قول هایی که از محمد علی باقی مانده است ، نشان از روح بلند پروازانه او داردکه یکی از معروفترین های آنها به مضمون زیر میباشد .
"غیرممکن” تنها واژهای بزرگ برای افراد حقیر است. برای اینکه آنها زندگی آسانتر و بهتری داشته باشند باید این قدرت را داشته باشند که تغییراتی در زندگی خود ایجاد کنند. "غیرممکن” یک حقیقت نیست، بلکه یک باور است. "غیرممکن” اظهارنظر نیست بلکه شهامت است. "غیرممکن” بالقوه است. "غیرممکن” زودگذر است. "غیرممکن” هیچ است.
مریم پژمان
منبع عکس : http://100photos.time.com/photos/neil-leifer-muhammad-ali-sonny-liston