سلام :)
میدونم که مسابقه دست انداز تموم شده ولی خب به نظرم این موضوع جالب بود و دوست داشتم بنویسم (یه جورایی احساس میکنم نوشتنش برام لازمه)
خب شروع میکنیم! :)
سلام خوبی؟ چه خبر؟ چیکار میکنی؟
خب راستش نمیدونم باید از کجا شروع کنم و به کجا برم!
خیلی دوست داشتم ببینمت و اونجوری قطعا سوال کردن ازت راحت تر بود ، دوست داشتم برام از آینده مبهمم بگی ، الان که واقعا نمیدونم من که اینقدر تنبلی میکنم واقعا به جایی که دوست دارم میرسم یا نه؟!
حالا اینا رو ولش کن ، مامان و بابا و فاطمه خوبن؟ فاطمه تونس از فضای مجازی دست بکشه یا هنوزم همون قدر درگیرشه؟ احساس میکنم از وقتی با فضای مجازی آشنا شده از هم دورتر شدیم ، اون موقعم اونجوریه؟ یا رابطتون دوباره مثل قبل شده؟
مامان هنوزم خیلی حرص میخوره؟ سر هر چیز بیخودی؟ یا تو حرصش میدی؟ الان دوس ندارم خودم حرصش بدم ولی نمیدونم چرا بعضی وقتا تنبلی میکنم و این تنبلی باعث میشه مامان حرص بخوره!
بابا چی؟ بابا خوبه؟ بالاخره توی آزمون دکتری قبول شد یا هنوزم در حال کنکور دادنه؟ خیلی دوس دارم بدونم اگه توی کنکور دکتری قبول شده توی کدوم رشته آزمون داده. توی شیمی قبول شده یا هوش مصنوعی؟
حال بقیه خانواده چطوره؟ خاله سارا اومده زنجان یا هنوزم توی کرجن؟ مامان بزرگ خوبه؟ بچه ها طرف بابااینا بهتر شدن؟ منظورم از نظر رفتاریه! فاطمه و مائده و آبجی نرگس و علیرضا و امیرعباس و حسین چی؟ حسین الان کلاس چندمه؟ یا امیرعباس؟ نوه دیگه ای به فامیلمون اضافه شده؟
راستی دوستات چطورن؟ پرنیا ، مهدیس ، پانیذ ، نرگس ، صبا ، سپیده و خیلیای دیگه
راستی تونستی بازم بحث دینی کنی با اکیپ بیتا اینا؟ اگه کردی ، تونستی قانعشون کنی؟ امیدوارم که تونسته باشی!
با دوستات هنوز در ارتباطی؟ اسم دوستای جدیدت چیه؟ میدونم که حتما دوست پیدا کردی ولی دوس دارم بدونم چقدر دوسشون داری؟!
حالا بقیه رو ول کن.....
خودت خوبی؟ ببینم تونستی توی دبیرستان ریاضی بخونی؟ یا شایدم تا اون موقع علایقت عوض شده باشه و تجربی یا انسانی خونده باشی!
تونستی توی کنکور رتبه ای که میخواستی رو بیاری؟ تونستی بری دانشگاه صنعتی شریف و IT بخونی؟ یا یه چیز دیگه خوندی؟ نکنه رتبت بد شده باشه؟ اگه اون موقع رتبت بد شده میدونم که همش تقصیر خودمه.
خب راستش ، میدونی چرا تقصیر خودم میدونم؟ چون الان که باید سر درسم باشم برنامه ریزی ندارم و بیشتر وقتم به بطالت (نمیدونم بطالت و درست نوشتم یا نه) میگذره. خودمم از این موضوع ناراحتم ولی امان از این تنبلی!
نمره هات توی دبیرستان افت نداشته که ها؟! نکنه یه وقت نمره کم بگیریا ، میدونم که خودت با اینکه اصلا به روت نمیاری بیشتر از همه ناراحت میشی.
توی دانشگاه چی؟ ایشالا شاگرد اولی دیگه آره؟ رفتی تحقیق کردی که کدوم دانشگاه توی خارج از کشور برای رشتت بهتره یا هنوز نه؟! میدونم بعد از اینکه درست اونجا تموم شد بر میگردی ایران ، اینو خوب میدونم ؛ چون هیچ جا مثل ایران خودمون نمیشه.
راستی یه سوال مهمو یادم رفت بپرسم ، کرونا رفته؟ یا هنوزم هست و به زندگی کردن باهاش عادت کردین؟
اصلا تو خودت کرونا گرفتی؟ اصلا الان که دارم این نامه رو مینویسم برای تو از کجا معلوم که هنوز زندگی کنی؟ نمیخوام نفوس بد بزنم ولی خب واقعا نمیدونم!
آها راستی رفتن به حرم حضرت زینب و جنگیدنو برای دخترا آزاد نکردن هنوز؟ تو رفتی؟ اصلا هنوزم دوس داری مدافع حرم بشی؟ یا شایدم کلا عقایدت با الان من فرق کنه.
نکنه چادرتو از سرت برداریا! این چادر حضرت زهراس حرمت داره ، زمین نذارش که ناراحت میشم.
خب راستش نمیدونم این کلماتی که نوشتم از کجا اومدن ، چون اصلا بهشون فکر نکرده بودم ، ولی امیدوارم به بزرگترین آرزوت برسی! (شهادت)
آها راستی یه سوال مهم دیگرم فراموش کردم ، آقا ظهور کردن؟! ?
میدونم که هیچ وقت نمیتونی به آرزوی بقلش کردنشون برسی ولی به همین که ببینیشون قناعت کن ، خودش کلی سعادت میخواد که امیدوارم داشته باشی و ببینیشون.
دیگه حرفی باقی نمیمونه امیدوارم تا آخر عمر پیش خانواده صحیحو سالم باشی :)
یاعلی :)
از طرف خود کوچیکترت (مریم 14 ساله)
برسد به خودم در 13 آبان 1409 :)
خب!
تموم شد!
نمیدونم این کلماتو از کجا اوردم ولی الان که دارم اینا رو مینویسم دستم داره میلرزه و اصلا دلیلشو نمیدونم.
اشکم دراومده! اصلا نمیدونم چم شده! ولی خوشحالم که این نامه رو نوشتم و دوس دارم 10 سال بعد که خودم دوباره این نامه رو میخونم به همه ی سوالایی که از خودم پرسیدم با سربلندی جواب بدم :)
دیگه حرفی باقی نمیمونه! همتون مشتی هستید!
فقط فک کنم یکم غمگین شد متنم ، اگه نشده توی کامتا بگید عذاب وجدان نگیرم ?
یاعلی :)