می خواهم عاشقانه بنویسم اما نمیدانم برای که
اکثر نویسندگان می گویند وقتی شروع به نوشتن میکنند نمیدانند چه بنویسند .
حال میخواهم ببینم نوشتن مرا به کجا میبرد ...
یادی از دریاچه نقره ای آنه شرلی درونم کنم چند روز پیش در آن شنا کردم با نوازش روح نواز و نرم باران که اولین دانه اش برشانه ام نشست .
شاید ندانید اما منظورم دم ظهر در پشت بام روی ایزوگام های نقره ایست .
میبینید چه خیال انگیز روح ادمی پرواز و یا شنا میکند!
😊