مژگان هزارخانی·۷ روز پیشفرو ریخته ام؛ رقصان و حیران،گنج می جویم بر سر ویرانه ام!مرا به رودخانه ی شفاف زندگی سپرد؛ به همین سادگی!هوای این وقت سال، اصلا شبیه خودش نیست.بیش از یک هفته است که ابر و باد و باران، به آفتاب اج…
بشیر صابر·۱۱ روز پیشوقتی بارون میاد چیکار میکنی؟این چند روز شهر ما شدیدا بارونی بود و آسمون با رعد و برق های بی پایان، صداش حسابی در اومده بود.از اون وقت هایی که می رفتم زیر بارون و بالا…
تمنا·۱۱ روز پیشآواز تاریکیپاتند کردم و به سمت کوچه پیچیدم. صدای رعد و برق هر لحظه بیشتر می شد و تنم را می لرزاند. دست یخ زده ام را بالا آوردم و با نفس کشیدنم سعی کرد…
آرمان حسینی·۱۴ روز پیشدیوانه دلتنگ بودگفت برایم یک درخت بیاورید.دیوانه بود اصلا.تا به حال پای توصیف دیوانگان نشسته ای؟ دغدغه ی ریشه داشت.دلتنگ بود، خنده دار دلتنگ بود، ببین! آزا…
∆√!∆·۱۶ روز پیش#زندگی کی به سراغمان می آید ؟امروز چند باری این ندا را در درونم شنیدم که : بگذار زندگی به سراغت بیاید .و این موضوع عجیب بود . پس تصمیم گرفتم بیشتر حواسم باشد و تمام حو…
YUNAدرداستانطوری!·۱۷ روز پیشبارانی که دشت را خشک می کند...زین پس باران نخواهد رقصید. از این پس باران دشت را خشک خواهد کرد و گل لبخند غنچه را نخواهد دید.
لیلا طیبی (رها)·۱ ماه پیشزینب یوسفی شاعر سنندجیبانو "زینب یوسفی" شاعر و داستاننویس و مترجم کُرد، زادهی ۲۰ دی ماه ۱۳۴۳ خورشیدی در سنندج است.وی فوقلیسانس جامعهشناسی دارد و آثارش به چند…