شاید شما هم با این موضوع مواجه شده باشید که روایتی که از واقعیت ارائه میشود گاهی زمین تا آسمان در رسانههای مختلف متفاوت است و احتمالاً به این فکر کردهاید که کدامیک درست است؟ اگر به این سؤال رسیدهاید به شما تبریک میگویم؛ چون افرادی هستند که از همان ابتدا فقط یک روایت از رخدادها را درست میدانند و هیچوقت به این نقطه نمیرسند که آیا احتمال دارد روایت دیگری وجود داشته و درست باشد.
- بین واقعیت و تفسیر واقعیت تفاوت قائل شویم
واقعیت و مستندات آن همان است که به آن "فکت" میگوییم امری غیرقابلخدشه شبیه به حقیقت مسلم. فکت معمولا مورد توافق عموم آدمهاست مثلاً وقتی زلزلهای اتفاق میافتد که دستگاههای لرزهنگاری آن را ثبت کرده دیگر نمیتوانیم بگوییم اتفاق نیفتاده؛ اما وقتی میرسیم به تفاسیر از واقعیت از هم دور میشویم؛ چون تفاسیر متنوع و متکثرند. آنچه جدلها و اختلافات میان آدمها را میسازد، تفاوت در تفاسیر و روایتهای گوناگون واقعیت است.
- در تفسیر واقعیت، صندلی ما کجاست؟
کجا به دنیا آمدهایم؟ در چه خانوادهای؟ باورهای مذهبی و گرایشها سیاسی آنها چه بود؟ روابط عاطفی ما با آنها چگونه است؟ گرایشها قومیتی و نژادیمان؟ دوستانمان چه کسانی هست؟ آدمهای پرنفوذ بر ما چه کسانی هستند؟ عضو چه گروههایی در واقعیت یا فضای مجازی هستیم؟ آنها درباره رخدادها چگونه میاندیشند؟ کدام رسانهها مورد اعتماد ما هستند؟ چه فیلمهایی دیدهایم؟ چه کتابهایی خواندهایم؟ نقاط عطف زندگیمان چه بود؟
شاید برخی از این سؤالها بیربط به نظر برسد؛ اما واقعیت این است که همه اینها در تفسیر ما از واقعیت و باور به یک "روایت" از رخدادها نقش دارند و اگر در این موارد تغییری رخ دهد احتمال باورپذیری برخی روایتها کمتر و برخی روایتها بیشتر میشود. ما صندلیمان رو به واقعیت را جایی زدهایم و سفتوسخت هم به آن چسبیدهایم. (امور غیراکتسابی را سخت میتوان تغییر داد؛ ولی امور اکتسابی شدنی است) اگر کمی صندلیمان را جابهجا کنیم تفاسیر دیگر را میبینیم. آنوقت خردمندی به کمکمان میآید برای دستهبندی اعتبار تفاسیر. ولی اگر صندلی را اصلاً جابهجا نکنیم هیچوقت به خرد نیاز پیدا نخواهیم کرد.
- در آرزوی رسانه معتبر
رسانه معتبر و مستقل میتواند شرایط آشفته اطلاعات و اخبار را بهبود ببخشد که متأسفانه این روزها رسانههای داخلی کشورمان بسیار نحیف و ناتوان شدهاند. مهمترین دلیلش هم این است که حکومت پایاش را در کفش رسانه کرده و نمیداند ایجاد محدودیت برای فعالیت حرفهای رسانهها، تیشهای است که اولازهمه به ریشه خود حکومتها زده میشود.
از طرف دیگر آنچه عیان دیده میشود پروپاگاندای رسانهای است و نه روزنامهنگاری حرفهای. فرقی هم ندارد بیبیسی و ایران اینترنشنال یا صداوسیما. (البته پروپاگاندای حرفهای آنها کجا، پروپاگاندای مشهود و معیوب صداوسیما کجا؟)
- چه کنیم؟