°
روز اول ماه مبارک دم غروب نزدیک خونه عموم بودم، خاطرات سی سال پیشم تو کوچه پس کوچه های شهرک دریا زنده شد برام.
به منیر زنگ زدم که حالشو بپرسم که گفت خونه نیستم و خونه مامانیم. تا افطار کمتر از یک ساعت مونده بود و وقتی گفت همه اونجا جمعن بدم نیومد من هم به جمعشون اضافه بشم. تعارفشون رو قبول کردم و رفتم.
تنها کسی که اقرار کرد روزه نیستم ویدا دختر عموی بزرگم بود ولی مرضیه و منیر گفتن روزه ایم. مرضیه سر ناخونک زدن به خرماها لو رفت ولی منیر از قیافه اش که شبیه فراعنه مردهای بود که وسط عملیات مومیایی کردن برق رفته و کار مومیایی شدنش به تعویق افتاده باشه میشد باور کرد روزه است ولی ویدا گفت غلط کرده تا همین پیش پای تو داشت با آش خودشو خفه میکرد.
پرسید واسه چی روزه میگیری؟
گفتم چون شناختمش و عاشقش شدم،هرچی بگه بدون چون وچرا میگم چشم. پیشش از خودم اختیار ندارم.
داشتم دست و صورتمو خشک میکردم که صدای منیرو که داشت واسه زن عموم نسخه افزایش رزق میبست رو شنیدم؛ «تو یه پارچ آب چهارده بار فلان سوره بلند رو بخون و بعد هفت بار فلان ذکر طولانی رو بگو و فرداش اونکارو کن و روزی یه لیوان از آبش بخور.»
گفتم: چرا فکر میکنی برای گرفتن نتیجه باید راهی رو بری که پیچیده تر و سخت تر باشه؟ چرا فکر میکنی از راه ساده نمیشه نتیجه های بزرگ گرفت؟ چرا فکر میکنی خدا هم مثل ماست که برای گرفتن اجر و پاداش بزرگ حتما منتظر اعمال سخت و طاقت فرساست؟
چرا خدا رو تا این اندازه بخیل و سختگیر شناختین؟ حضرت امیر به خدا میگه با من با عدالتت رفتار نکن با فضلت رفتار کن ولی شماها با این کاراتون دارید به خدا میگین من این همه کار کردم تو هم اینقدر مزد بده، بهش بگو از من کم برمیاد ولی از تو زیاد بر میاد، تو زیاد بده. این یعنی فضل.
گفتنم بهترین و سریعترین و کارگرترین روش برای افزایش روزی دائم الوضو بودنه همین. این نسخه ای که تو میپیچی رو من تو هیچ روایتی ندیدم.
گفت تو چرا پس...؟
گفتم روزی فقط آب و نون نیست، رفیق خوب روزیه، کتاب خوب که قسمتت میشه روزیه، فهم روزیه، دید باز روزیه، همسایه خوب روزیه، توفیق عمل خیر روزیه، اینکه میخوای تلفنو برداری پشت کسی غیبت کنی ولی تلفن طرف آنتن نمیده و تو نمیتونی گناه کنی روزیه.
بیا دیشب که شب اول بود واسه پدرت فاتحه فرستادم امروز مهمون سفره اش شدم، این روزیه.
خدا رو پیچیده نکنید.
تو فکر میکنی خدا مثل خودته که تو رفاقت دو دوتا چهارتای حساب کتاب باز میکنی؟ نه. خدا بی حساب میبخشه. بهش بگو من لیاقت زیاد ندارم ولی کم بخشیدن برای تو کسر شانه، زیاد بده، اندازه کرمت بده.
#مداد_سیاه