صد اضطراب افتاده بر دلم این بار
شاید گذر به کوچه ی ما کند دلدار
مادر بیا و آبی بزن حیاط خانه را
شاید فرو کشم از دل دگربهانه را
بی تاب و بی قرار شده دلم مادر
چون نیست مرا امید گذرش بر سر
این بار نشسته ام تا صبح چشم بر در
شاید رهی به کوچه ی ما گم کند دلبر