وقتی که چشممون رو باز میکنیم و به این دنیا میایم با یک رنج و درد فراوان، اولین تجربه واقعی از زندگیمون رو میبینیم و لمس میکنیم، برای یک نوزاد این تجربه احتمالا خیلی وحشتناکتر از یک انسان بزرگسال هست و شاید این مسئله صرفا یک پدیده اتفاقی نیست و قطعا یک دلیل داره که ما با رنج کشیدن وارد این دنیا بشیم.
کل زندگی، ما در حال تجربه کردن درد و رنج های متفاوتی هستیم که گاهی کنترل اونها برامون آنقدر دشوار میشه که اصل زندگی رو فراموش میکنیم و به مفهوم خود رنج توجهی نمیکنیم و رهایی از رنج ها کل توجه مارو در برمیگیره، همین امر شاید باعث میشه که سقوط کنیم و زندگی رو اونطور که باید و شاید لمس نکنیم.
هر روز که میگذره و اطراف رو میبینم متوجه این مسئله میشم که توی هرجای دنیا هم که باشی این خود انسان های اونجا هستن که تفاوت رو ایجاد کردن و کاری میکنن که انسان های دیگه علاقمند باشن در کنار اونها زندگی کنن.
اما خب توی ایران این اتفاق رو نمیبینیم، توی این کشور اگر یک نفر نویسنده باشه نسبت به یک دلال درآمد کمتری داره، شاید این رو بگید یک نویسنده صرفا برای پول مطلبی رو نمینویسه و قطعا عقاید و افکاری داره که نوشتن رو به دیگر کارهای دنیا ترجیح داده، اما خب بهتره زاویه دید خودمون رو عوض کنیم؛ یک دلال چرا اینکار رو میکنه؟ تنها جوابی که میشه داد به دست آوردن پوله!
پول تمام ارزش های ما آدم هارو داره عوض میکنه و اگر انسان درستی هم اطرافمون ببینیم که در راستای بهبود جامعه داره عملی رو انجام میده بهش بی توجهی میکنیم و از کنار اون رد میشیم.
جامعه به سمتی داره حرکت میکنه که پول به یک کارخونه بزرگ برای افزایش رنج انسان ها تبدیل شده و آرزوها هر روز محال و محال تر به نظر میرسند.
مرورگری به اسم Ecosia وجود داره که بر پایهی کروم توسعه داده شده و از درآمدشون توی قسمت های مختلف کره زمین درخت میکارن، تا حالا صد هزار درخت کاشتن، اما خب ما اسم همچین چیزی رو یا نمیشنویم یا خیلی کم میشنویم، ولی اگر یک خبر منفی بود قطعا بارها و بارها اون رو شنیده و کلی هم جوک برای اون ساخته بودیم.
هر روز رنج کشیدن افراد رو میبینیم اما این رنج کشیدن باعث بهبود زندگی خیلی از انسان ها نمیشه، انسان های هوشمند برای رنج و دردهاشون فکر میکنن و اون هارو در یک مسیر درست هدایت میکنن اما خیلی از انسان ها صرفا تماشاچی رویدادها هستند، شما چه بخواهید چه نخواهید اگر در یک مسیر قدم بردارید قطعا درد و رنج رو متوجه میشید، فردی که توی ایستگاه اتوبوس منتظر نشسته قطعا گذر لحظات رو متوجه میشه، اما اگر فرد دیگری همونجا نشسته باشه و درحال کتاب خوندن باشه دیگه اون لحظات انتظار براش آزاردهنده نیست و حتی احساس خوبی هم داره.
شاید راه هایی وجود داشته باشه که بتونیم راحت تر با مشکلات و رنج ها کنار بیایم و مسیری رو که طی میکنیم از مقصد برامون جذابتر باشه، قطعا هرکدوم از ما تجربیات و دیدگاه متفاوتی داریم که ارزش شنیدن رو داره.
احتمالا انسان هایی که تونستن به افراد موفقی تبدیل بشن قطعا بین زندگی،رنج،پول و اخبار تعادل برقرار کردن، بهتره بگم که زندگی رو یک رنج زیبا دیدن و از پول برای تحمل این رنج استفاده کردن و اخبار هم قطعا در لیست این افراد جایی نداشته.
این مطلب صرفا دیدگاه حال حاظر من بود و میتونست خیلی کاملتر باشه، اگر نظری دارید خوشحال میشم بامن به اشتراک بذارید.