ویرگول
ورودثبت نام
ملیکا اربابی
ملیکا اربابیدختری نوجوون که آینده ای روشن برای خودش میبینه:)
ملیکا اربابی
ملیکا اربابی
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

معرفی چند غذای روح | پارت اول

سلام سلام بعد از کلی مدت:)

امروز هوس کردم بیام ویرگول و یه پست جدید بنویسم اما ایده نداشتم

تا اینکه به ذهنم رسید چندتا از بهترین کتاب هایی رو که خوندم رو معرفی کنم

پی نوشت: جالبه من الان کلی تکلیف دارم و باید برا امتحانات بخونم اما...



کتاب مثل هیچ کس | روایتی از یک انسان غیرمعمولی

این کتاب خیلی برای من جذاب بود. خیییلی. از اون دسته کتاب هاست که بعضی جاهاش لبخند روی لب هات میشینه و گاهی اوقات هم روی گونه هات احساس خیسی میکنی:)

داستان از این قراره که یه نوزادی در خانواده ای 3 نفره به دنیا میاد اما گردنش کمی کجه و خلاصه مشکل داره.

پدر خانواده میذاره میره و مامان خانواده تنها میمونه با یه نوزاد و یه دختر بچه دبستانی.

مشکل اینه که به دنیا اومدن نوزاد به این صورته که در عروسی به دلیل سر خوردن مامان با کفش پاشنه بلند، نوزاد خییییلی زودتر از موعود به دنیا میاد و داستان ها شروع میشه.

و باز هم سفر | داستان چند مسافر بی تجربه

توی یک شهری رسمه که هر نوجوونی که 14 سالش شد تک و تنها به یک سفر طولانی بره

سفری که خیلی ها اصلا ازش برنگشتن یا بعد کلییی مدت برگشتن!!

3 نوجوون که یکی از سفر متنفره، یکی براش معمولیه و اون یکی براش خیلی جذابه راهی این سفر میشن

هر 3 یه جاده رو انتخاب میکنن و سفر پر ماجرای هر کدوم آغاز میشه

دانه | هیچ وقت از رویاهات دست نکش!

کتاب دانه ماجرای کاشت یک کدوی خیییییییییلی غول پیکره که یک پدربزرگ با نوه اش و دوست

نوه اش راهی یک مسافرت با کدو بزرگ میشن. داستان جذاب از همین جا شروع میشه و کلا ژانر

ماجراجویی طور داره:)


امیدوارم دوست داشته و منتظر پارت بعدی هم باشین

موفق و پیروز باشین:))))


سفرکتابداستان
۱۸
۵
ملیکا اربابی
ملیکا اربابی
دختری نوجوون که آینده ای روشن برای خودش میبینه:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید