سلام سلام
«الان چه احساسی دارین؟»
خوب بهش فکر کنید، با توجه به چیزهایی که داخل پستهای قبلی فهمیدید، جوابش رو بدین.
(منتظریم😌)
از فصل احساسات به خوبی عبور کردیم، و مطالب ارزشمندی رو یاد گرفتیم.
حالا وقتش رسیده، بریم به فصل بعدی؛ یعنی فصل فرهنگ ساختن.
میخوام قبل از رفتن به فصل جدید، یه سری جملههای کوتاه رو با هم از نظر بگذرونیم.
این جملههای کوتاه از کتابها گرفته شده و برای فهم بهتر مقالههای بعدی کمک میکنه:
۱(اگر فرهنگتان را اصولی نسازید دو سوم آن اتفاقی و یک سوم دیگر اشتباهی خواهد بود.)
۲(فرهنگ یعنی: نحوه تصمیم گیری شرکت در غیاب شما.)
۳(فرهنگ یعنی: فرضیات کارکنانتان، برای حل و فصل مسائل روزمره.)
۴(فرهنگ یعنی: رفتار کارکنانتان در خلوت.)
۵(تشخیص فرهنگ مطلوب دشوار است؛ نه تنها باید بدانید شرکتتان دارد به کدام سمت میرود، بلکه باید مسیر رسیدن به آن هدف را هم پیدا کنید.)
۶(فراز و فروز شرکتها به خرده رفتارهای روزمره انسانهای تشکیل دهندهشان وابسته است)
۷(راستش فرهنگ ایدئالی وجود ندارد.)
۸( اگر طرد شدی یا شیره جانت کشیده شد، سر خورده مشو؛ کسی که سختی نکشیده باشد، به هیچکاری نمیآید. شایسته اعتماد نیست آن سامورایی که مرتکب هیچ اشتباهی نشده باشد.هاگاکوره)
۹(من یه قاتلم، کاکاسیاه، اما دنبال خشونت نیستم.گوچی.مان)
۱۰(تکنیکهای که لوورتور با مهارت و خلاقیتی کمنظیر به کار بست، در شرکتهای مدرن خیلی خوب جواب میدهند)
۱۱(ما که هستیم؟ سوالی سهلِ ممتنع؛ شما همان کسی هستید که آدمها پشت سرتان توصیفش میکنند. شما ارزشهایی که روی دیوار ردیف کردهاید، نیستید.
حرفایی که در جلسه همگانی میزنید نیستید. شما حتی عقایدتان هم نیستید.
شما اعمالتان هستید.)