محمد غلامی پور
محمد غلامی پور
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

کرونا، نئولیبرالیسم و انسان همیشه بدهکار


به قول انگلس در خطابه‌ای که بر سر تابوت مارکس ایراد می‌کند؛ آدمی باید قبل از هر چیز غذا، پوشاک و مسکن داشته باشد تا بتواند به مذهب، سیاست، علم و هنر و ... بپردازد.

این‌ها از بدیهیات امنیت اجتماعی است که دولت وظیفه دارد آن را فراهم سازد. در طول تاریخ تمام تلاش جامعه مولد تهیه این سه عنصر در وهله نخست و بعد از آن ذخیره سرمایه بود. اما در جهان سرمایه‌داری معاصر در جوامعی مثل ما به نظر میرسد معادله گاهی برعکس است. مثلن بیش از آنکه نیروی مولد در پی تولید مایحتاج زندگی و نیازهای ضروری انسان‌ها باشند، بخش عمده‌ای از این نیرو صرف ارضای شهوت قدرت و نمایش مظاهر ثروت اقلیتی قلیل یا صرف مواردی می‌شود که نه تنها هیچ تاثیری بر روی سطح کیفیت اجتماعی ندارند بلکه گاها نقش سو ایفا می‌کنند. به طور مثال هزاران کارگر در شرایطی سخت برای آنکه مایحتاج زندگی خود را فراهم کنند روی ساخت آسمان خراشی کار می‌کنند که تنها مظهر قدرت اقلیت بورژوا را به نمایش می‌گذارد بی‌آنکه بازتابی اجتماعی و منفعتی عمومی داشته باشد. این مسئله با کارِ کارگری که مثلا در کارخانه مواد غذایی عرق می‌ریزد تفاوتی فاحش دارد.

از سوی دیگر تلاش گروه مولد به جای آنکه تاثیر فراگیر بر روی اقشار مختلف جامعه داشته باشد، سهم زیادی صرف طبقه‌ی غیرمولدی می‌شود که یا صاحب سرمایه هستند یا صاحب قدرت ولی کمترین بازتاب اجتماعی به لحاظ ذاتی ندارند. به عنوان نمونه سود ناخالص داخلی که بخش زیادی از آن که از طریق کار قشر کارگر، تولید و پرداخت مالیات آنها حاصل می‌شود به جای آنکه جهت افزایش رفاه اجتماعی هزینه شود و تاثیر آن به زندگی فردی برگردد، در نظام بودجه ریزی سالانه کشور تحت اختیار سازمان‌های غیر مولد مثل نیروهای نظامی یا نهادهای ایدئولوژیکی مثل نهادهای عریض و طویل حوزوی در داخل و خارج از کشور مثل سازمان تبلیغات اسلامی و بسیاری از بنیادهای مشابه قرار میگیرد بی‌آنکه از طریق تولید یا بواسطه مالیات تاثیری بر توسعه اقتصادی و کاهش شکاف طبقاتی ایفا کنند.

در نتیجه ما خواسته یا ناخواسته به طور نسبی فارغ از جایگاه اجتماعی خود بردگان نظام سرمایه‌داری ای هستیم که تحت سلطه نئولیبرالیسم قرار دارد و به طرق مختلف مورد استثمار واقع شده‌است؛ بدین لحاظ که هر فرد از صبح تا شب با تمام توان می‌دود تا بدیهیات زندگی خود را که تهیه بخشی از آن وظیفه دولت است فراهم آورد. در حالیکه او مجبور است برای جبران کسری بودجه، مالیات هم پرداخت کند بی‌آنکه این هزینه بر کیفیت زندگی اجتماعی او بیفزاید. بنابراین برای جبران کمبودهای کیفیت اجتماعی نظیر بهداشت و درمان و بیمه و تحصیل و الی آخر ناچار می‌شود بیش از توان خود بدود و به دریافت کمک هزینه و وام پناه ببرد در حالیکه این دست دراز کردن سوی دولت نه تنها هزینه کمی برایش به ارمغان ندارد بلکه به جز کارمزد، باید سود آن را نیز پرداخت کند که این یعنی جامعه‌ی همیشه بدهکار به دولت. و توضیح آن به زبان ساده می‌شود جامعه‌ای که همیشه نسبت به دولت مقروض است تا بتواند بخشی از وظایف دولت را در قبال خود جبران کند. جامعه بدهکار جز مالیات بر ارزش افزوده مالیات بر توان و انرژی افزوده هم دارد که بدهکار سلامت جسم و روان خویش است تا زنده بماند.

چنین جامعه‌ای به لحاظ فلسفه جامعه‌شناسی از کمترین نمودهای اجتماعی و اشتراکی برخوردار است. زیرا درگیر تنازع بقاست و مادامیکه درگیر نجات "خود" است، نمیتواند در غیاب احزاب آزاد، تشکل‌های کارگری، ان جی اوها و غیره به مفاهیم اجتماعی بیاندیشد. اینجاست که ما با جامعه فردگرایی مواجه می‌شویم که مفاهیم انسانی جای خود را به پول میدهد و اخلاق سقوط می‌کند. شاید در شرایط عادی نمودهای بیرونی به شکل استثناء در نظر گرفته شود ولی در بحران‌های اینچنینی مثل اپیدمی و شیوع ویروس کرونا می‌توان به عمق فاجعه پی برد و نباید از انسان امروز انتظار داشت که اهمیت موضوع اتحاد و همبستگی را درک کند و راضی به تعطیلی کسب و کار خویش یا دیگر مسئولیت‌های اجتماعی شود. چرا که اهمیت موضوع برای او فقط و فقط "خود"ش است. او برده‌ایست که ساختار ذهنی‌اش برای زندگی و زنده ماندن با کار و پول تعریف شده و خارج از این ساختار درک درستی از پیرامون خود ندارد. و این دقیقن همان انسان بی شکل و بی ریشه‌ایست که نئولیبرالیسم درصدد شکل دادن به آن است تا اینگونه سی سال با سراب عدالت و رفاه نسبی به بهره‌کشی لجام‌گسیخته خود ادامه دهد و طبیعی‌ست که با بروز بحران‌های اینچینی، نیازی نیست دیگر برای سرکوب شخصن وارد عمل شوند چرا که تنها با چند اشتباه استراتژیک، جامعه با دست خود کمر به نابودی خود خواهد بست و راه را برآنها هموار خواهد کرد...

کرونانئولیبرالیسمدولت
روزنامه نگار، شاعر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید