اگه خودت مادر باشی، که حتما حال و روز مادرها رو درک می کنی. شاید هم درک نکنی و با مادرهای دور و برت وارد مسابقه ی «کی بهتره؟ من! من!» بشی! به هر حال چه مادر باشی چه نباشی، باید بدونی که مادر بودن یه مسئولیت بزرگ و تمام وقته. من اعتقاد ندارم به این حرفها که مادرها مقدس هستند و عاری از اشتباه. به هر حال مادر هم انسانه و ممکنه اشتباه کنه. ولی در هر صورت ما اجازه نداریم کسی رو قضاوت کنیم، اون هم وقتی از شرایط زندگیش خبر نداریم. مادرهای شاغل از اون دسته مادرها هستن که همیشه مورد قضاوت قرار میگیرن. همه میخوان واسه شون تعیین و تکلیف کنن که چه کار کنه و چه کار نکنه. مخصوصا اگه لطف کنن و بهش توی نگهداری بچه ها کمک کنن این تعیین تکلیفها بیشتر میشه. این مادرها خودشون ته دلشون از اینکه زمانهایی رو مشغول به کار و دور از بچه هاشون میگذرونن، احساس گناه و عذاب وجدان دارن. این احساس همیشه با این مادرها همراهه، و وقتی دیگران هم خواسته یا ناخواسته در این باره ازشون سوال میکنن، درگیری ذهنیشون بیشتر میشه.
جامعه باید به سمتی بره که مادرهای خونهدار و شاغل و همچنین مادرهای دورکار که مجبورن کنار بچه هاشون و همزمان با انجام مسئولیتهای خونه، کار کنن، همه شون از انتخابهای خودشون احساس قدرت کنن.این مادرها خیلی وقتها حمایتی از جانب نزدیکترین افراد یا حتی همسرشون دریافت نمیکنن. خیلی وقتها مجبورن از کاری که دوستش دارن دست بکشن و فرصتهاشون رو زیر پا بذارن. به هر حال، شرایط برای این مادرها هیچ وقت ساده و راحت نیست. تا توی موقعیتشون نباشیم نمیتونیم درک کنیم که گاهی توی چه شرایطی کار میکنن و چقدر شرایطشون با بقیه آدمها فرق داره.
خیلی از مردم به خودشون اجازه میدن که مدام از مادرهای شاغل سوالاتی بپرسن که باعث میشه دغدغههای ذهنی شون از اونی که هست بیشتر بشه. وقتش رسیده که دست از این دخالتها برداریم و اجازه بدیم هر آدمی اونطور که میپسنده زندگی کنه. یه سری تحقیقات انجام شده و یه تعدادی از سوالاتی که بیشتر از همه مادرهای شاغل رو آزردهخاطر میکنه، انتخاب شدن. بیاین چندتاش رو با هم بخونیم و توی ذهنمون نگه داریم تا دفعه بعد اگه مادری رو دیدیم که داره برای حال خوب خودش و زندگیش تلاش میکنه، فوری قضاوتش نکنیم و با سوالات بی جا آزارش ندیم.
یکی از سوالاتی که مردم خیلی وقتها از مادرای کارمند میپرسن اینه که چطور با داشتن بچه ی کوچیک کار میکنی؟ بیشتر وقتها منظور غیر مستقیم کسی که این سوال رو میپرسه، اینه که چرا استعفا نمیدی و وقت بیشتری برای بچه ت نمیذاری؟ هیچکس دلسوزتر از خود مادر نیست. اگه مادری شاغله، حتما دلایل موجهی برای خودش داره. حتی اگه شغل مادر به شکل دورکاری و توی منزل باشه، باز هم دلیلی ندارد که کار خودش رو قربانی کنه. این مادرها حتما از نظر روحی، مالی، ذهنی یا هزار دلیل دیگه به کار کردن احتیاج دارن. وگرنه قطعا بهتر از من و شما میدونن که میشه بی خیال کار کردن بشن و یه مادر تمام وقت باشن. به انتخاب آدم ها احترام بذاریم.
خیلی از مردم تعجب میکنن که مادرهای شاغل چطور برای همهی کارهای خودشون فرصت کافی دارن. این مادرها هم تمام سعی خودشون رو میکنن که بهترین استفاده رو از زمان داشته باشن و بتونن همه ی فعالیتهای خودشون رو در کنار هم مدیریت کنن. اگه واقعا دوست داریم بدونیم چطور کارهاشون رو مدیریت میکنن، ایرادی نداره که محترمانه ازشون بپرسیم. اما اگه این سوال رو با طعنه و کنایه بپرسیم، قطعا باعث آزار ذهنی اون مادر شدیم.
خیلی از مادرهای شاغل، چندین کار رو به طور همزمان مدیریت میکنن. خیلی از اونها حتی ممکنه نونآور خونه باشن. مهارتها و موفقیتهای این مادرها، قطعا باعث افتخار بچه هاشون میشه و این بچه ها با این دیدگاه رشد میکنن که با تلاش میتونن به همه ی اهداف زندگی برسن. پس این ذهنیت تک بعدی رو کنار بذاریم. ما آدمها تواناییامون خیلی زیاده. فقط کافیه خودمون رو باور داشته باشیم.
این سوال خیلی گستاخانه است. گاهی اوقات وقتی پدر و مادرها از مشکلات و چالشهای بچه داری صحبت میکنن، با این واکنش مواجه میشن که «پس بهتر بود بچهدار نمیشدین!». این نوع نگاه اصلا منطقی نیست. بچه داشتن و اضافه کردن به قشر فرهیخته و مفید جامعه، هیچ منافاتی با میزان مشغلههای زندگی نداره و میشه با مدیریت درست، همهی کارها رو در کنار هم پیش برد.
یکی از بدترین سوالاتی که میشه از مادرهای شاغل پرسید اینه که « فکر نمیکنی اگه به طور تمام وقت توی خانه یا کنار بچه هات باشی، بچه های بهتری تربیت میکنی؟ » شاغل بودن مادر منافاتی با تربیت فرزند نداره. اگر مادران شاغل وقتی که به خونه میرسن یا وقتی که مشغول کار نیستن، برای بچه هاشون هم به اندازهی کافی وقت بذارن، کنارشون شام بخورن، با هم بازی کنن، کتاب بخونن، حرف بزنن و غیره، اونها هرگز احساس تنهایی و کمبود نمیکنن. هر کدوم از مادرها دلیلی برای اشتغال خودشون دارن. خیلی ها نیاز مالی دارن، بعضی ها از نظر روحی، اجتماعی، برای افزایش آگاهی و سلامتی یا به هر دلیل دیگه ای دلشون میخواد شاغل باشن. بچه های این مادرها با این دیدگاه رشد میکنن که اونها هم در آینده میتونن به اهداف و علایقشون دست پیدا کنن.
مادر بودن، به معنای نشستن توی خانه و غمگین بودن نیست. مادرها میتونن به هر طریقی حضور فعال در جامعه داشته باشن و اهداف و علایق خودشون رو دنبال کنن. روحیهی شاد این مادرها، نشاط رو به فرزندان و محیط زندگی اونها منتقل میکنه.
خیلی از مادرهای شاغل، به خاطر دوری از بچه هاشون یا وقت کمتری که باهاشون میگذرونن عذاب وجدان دارن. اما همین مادرها، اگه از کارشون دست بکشند روحیه شون حسابی به هم میریزه. باید تعادلی برقرار بشه که هر مادری بتونه همانقدر که از زندگی شغلی و فعالیتهای شخصی خودش لذت میبره، زمانهای مفیدی رو هم کنار فرزندانش بگذرونه. رشد ذهنی و اجتماعی و استقلال فرزندان خیلی مهمتر از صرفا بزرگ شدن فیزیکی اونهاست. خیلی از مادرها با کار کردن هویت اجتماعی خودشون رو تقویت میکنن، و با آگاهی بیشتری کنار فرزندانشون حاضر میشن. هر مادری بهتره با توجه به شرایط زندگی و علایق و مصلحت شخصی خودش، بهترین تصمیم رو در این باره بگیره. هر کس راه و روش خودش رو داره هیچ مادری نباید بابت انتخابش ملامت بشه.
توی لینکها کلی مقاله ی مرتبط با موضوع برات گذاشتم که اگه از این مقاله خوشت اومد، میتونی اونها رو هم بخونی.