ماد
ماد
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

سرزمین عجایب

باید پاتو بذاری بیرون...

با دست ولی دَرو نگه داری، چون بسته بشه دیگه کسی تو خونت نیست که بازش کنه ...

و نفس بکشی بیرون کالبد واسه چند ساعتی که عقربه‌هاش نچرخیده و پاتو دراز کنی لب آبی که ساحل نداره و آفتاب بگیری از خورشیدی که ذوب شده و ساکن زمینی‌ باشی که مکان نیست دیگه...

یه نفس عمیــــق... اونجوری که دوست داری همه‌ی روحای بدون تَنو بفرستی تو ریه‌های بدنت که دراز کشیده پشت سرت...

و یه جوری نفسِ تو رفته رو بدی بیرون که پاک شه همه‌ی سیاهیای جمع شده‌ی دور و وَرت.

با خیال راحت پاتو بذاری عقب،

بیوفتی تو گودال بدن...

که دوباره پرت شی همینجا، تو سرزمین خودت...

پر از عجایب،

خالی از آدما...

دلم نوشتهزمانکالبداتصالروح
زردآبیِ بنفش نشده.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید