Mani·۱ ماه پیشکالبدی که از جسمش هم زخم میخورد..من یک مجرم هستم.یک مجرمی که آزارش صدها بار اما به یک نفر فقط میرسید!یک نفری که تنها تکیهگاهش من بودم..ولی من چه کردم؟با تمام توانم اورا پس…
Setayesh.Mostafaei·۲ ماه پیشتاریکی سرکش منتاریکی وجودم گاهی سرکش میشود. میدانید مثلِ چه میماند؟ همانند بادی که از صحرا های سوزان به تنهایی گذر میکند و از سکوتِ صحرا ،قهرِ آب جار…
Setayesh.Mostafaei·۲ ماه پیشانسانی که من هستم.لرزان همچون موج در هم شکسته استوار همچون تخت سنگی در آشوب دریاهمینقدر فاصله...همینقدر تفاوت...همینقدر ظرافت...همینقدر سرسختی...تنها در یک ک…
Setayesh.Mostafaei·۲ ماه پیشتاریکیِ وجودمتاریکی وجودم گاهیسرکش میشود.دلش میخواهد رها شود فرار کند و فریاد بزنداما حیف در کالبدام جبس شدهروحم را میدرد و نور میطلبدافسوس ک سرکوب می…
ابراهیم نجاتی·۳ سال پیشمردی در طوفاندر طوفان ، مردی را ایستاده دیدم از تبار کاوه و یا نه ، از تبار ابراهیم بتشکن.
ماد·۵ سال پیشسرزمین عجایبباید پاتو بذاری بیرون... با دست ولی دَرو نگه داری، چون بسته بشه دیگه کسی تو خونت نیست که بازش کنه ...و نفس بکشی بیرون کالبد واسه چند ساعتی…