من به عنوان کسی که به حسن روحانی دو بار رای دادم نمینویسم!
به عنوان یک شهروند ایرانی که بسیاری از حقوق اولیهاش نادیده گرفته شده نمینویسم!
به عنوان یک ایرانی که تابحال یک ریال نه برای خودش و نه برای زن و فرزندش #یارانه نگرفته و همیشه سعی کرده تولیدکننده باشه هم نمینویسم!
به عنوان یک انسان مینویسم؛
یک انسان که نیاز به دیده شدن، به حساب آمدن و همدلی داره!
به نظر من بزرگترین اشکال آقای روحانی عدم همدلیه! نگاهِ از بالا به پائین و ناتوانیِ فجیع در مدیریت و اقناع افکار عمومی!
و در تمام این هشت سال برام سوالِ بیجوابی بود که در تمام این بیش از هشتاد میلیون ایرانی یک متخصص پیدا نمیشه که کنارش باشه و بگه:
جناب پرزیدنت الان باید این را بگویید!
الان نباید این را بگویید!
الان وقتش هست در رسانههای مجازی ظاهر بشید و اینگونه با رعایا حرف بزنید!
آقای روحانی رسماً بلد نیست از مردمش عذرخواهی کنه! رسماً بلد نیست شفاف باشه! رسماً نمیتونه شفیق و مهربان باشه! بهتر بگم، من گفتگویی و حتی کلامی که نشانی از این مفاهیم داشته باشه رو از ایشون ندیدم!
خوب میدونم که خیلی از شماها این داستانِ پُرغُصه رو وخیمتر از "بلد نبودن" و "نتونستن" میدونید.
ولی من به اقتضای رشته و کار و نگاهم، باور دارم حکمرانانِ ما اولیهترین مهارتهای زندگی و ارتباطی رو بلد نیستند!
در پیج اینستاگرامم در پستی در مورد رفتار ترودو و مقایسهاش با رفتار حکمرانانمون مطلب نوشتم. برید بخونید.
بگذریم...
آقای روحانی
خسته نباشی ...
ولی این رسماش نبود و نیست و نخواهد بود!
خوب میدونم که روحانی و امثال روحانی تنها یک تکه از این پازلِ ناهمخوان و معیوب هستند! من تنها میتونم فرد را تحلیل کنم و نه سیستمها را!
این نوشته در عین حال که تسلای کوچکی بر غم درونمه، میتونه ما رو رهنمون کنه به بهتر بودن و یاد گرفتن.
اینکه یاد بگیریم همدلتر و مسئولتر باشیم و نگاهِ برابر با خلق داشته باشیم.
و به کودکان هم یاد بدیم
همین...
محمدجعفر زاهدپور
یک روانشناس