این پرسش را تونی والاس یک مشاور گروهی در کانبرای استرالیا مطرح میکند. او از این پرسش برای مشخص کردن نگرش مراجعانش کمک میگیرد.
آن سگ کوچک فقط به شما اهمیت میدهد. فقط میخواهد با شما باشد و شما را راضی نگه دارد.
زمانی که از در وارد میشوید از دیدن شما سرمست میشود، میپرد و دمش را تکان میدهد، سعی میکند شما را لیس بزند، او هیچوقت از شما خسته نمیشود، همیشه از اینکه شما بیرون میروید ناراحت میشود، شما میتوانید او را نادیده بگیرید، بزنید، گرسنگی بدهید اما او هنوز میخواهد با شما باشد.
خیلی سخت! کوسه به شما اهمیت نمیدهد، تمام توجهاش به علایق خودش است. اگر به او خوب غذا بدهید ممکن است شما را تنها بگذارد، اما اگر به او غذا ندهید شما را میخورد!
تلاش برای رابطه با کوسه اتلاف وقت است.
در یک رابطه انسانی سالم، باید بین این دو نقطه، تعادلی ایجاد کنیم.
اگر رابطه فقط در مورد شماست (نیازها، تمایلات، آرزوهای شما) همسرتان به شما به چشم یک کوسه نگاه میکند. او همیشه برای شما غذا تهیه میکند تا او را نخورید، اما در عوض چیزی دریافت نمیکند.
اگر رابطه فقط در مورد این است که او را راضی نگه دارید، معمولاً نیازهای خودتان را نادیده میگیرید، شما مانند یک سگ خانگی درمانده و او مانند یک کوسه بزرگ سفید است. و ما به اینها میگویم رابطه یک طرفه!
به ندرت پیش میآید که یک همسر تماماً کوسه و دیگری تماًما سگ خانگی باشد. ما جنبههایی از هر دو را در وجودمان داریم اما بیشتر از ایجاد تعادل سود میبریم، وقتی به یک انسان دلسوز و مهربان تبدیل میشویم که به نیازهای هر دو (کوسه و سگ) احترام بگذاریم.
نویسنده این متن آقای راس هریس بود.
محمدجعفر زاهدپور
یک روانشناس