هر ماه یک کتاب
من رسما عاشق اٌوه شدم. ❤️ کتابی که خیلیها دوستش داشتند و خیلیها هم نه. اما به نظرم پرداختن به کاراکتر اوه توسط نویسنده داستان بینظیر بود. یه شخصیت جالب که گاهی بیاندازه از دستش حرص میخورید و گاهی هم به شدت از دست کارهاش میخندید. من جدا گاهی دوست داشتم شخصیت واقعی بود و تو دنیای حقیقی میرفتم، پیداش می کردم و بغلش میکردم. بهویژه به خاطر ذوقش وقتی دخترک سه ساله همسایه بهش گفت پدربزرگ.
.
یک نکته جالب اینکه همسر نویسنده کتاب ایرانی الاصل هست و شخصیت دوم این کتاب هم یک ایرانی به اسم پروانه است. شاید یکی از دلایل محبوبیت کتاب در ایران همین باشه...
.
به قول اوه، خیلی از آدمها دوست دارند با شرافت زندگی کننده، اما عدهی کمی درک درستی از شرافت دارند!
و باز هم به قول اوه و نه فردریک بکمن (نویسنده!): یکی از دردآورترین لحظات زندگی؛ لحظهای است که آدم میبیند در وضعیت فعلیاش، احتمالا میتواند بیشتر به گذشته نگاه کند تا آینده...
.
برای اینکه سرانه میزان مطالعهم رو جا به جا کنم ??? و مدام بهانه وقت نداشتن را نیاورم، هر ماه کتابی را که تمام میکنم اینجا در موردش مینویسم و خوشحال میشم نظرات شما رو هم داشته باشم.
.
پ.ن: همونطور که میدونید انتخاب کتاب خیلی سلیقهای هست و اگر بخوام صادقانه بگم اوایل کتاب برای من هم چندان جذاب نبود اما طبق نموداری که روی جلد کتاب میبینید، روند کتاب برام کاملا صعودی بود و با وجود اینکه اتفاق خارقالعادهای در هر فصل نمیافتاد اما هر چه میگذشت قشنگتر میشد.
پ.ن: من کتاب نشر چشمه رو با ترجمه حسین تهرانی خواندم و نمیدانم کدام بهتر است. اینی که من دارم یا اونی که جلد قشنگتری داره! اما من ترجمه کتاب خودم رو دوست داشتم. ساده و روون.
#هر_ماه_یک_کتاب#تیر_ماه