https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
https://dr-maryamshojaeeyanpsychologist.ir
چگونه عناصر بی نظم موجود در عالم هستی تبدیل به یک نظم و یک سیستم می شود و این سیستم چطور دوباره آشوب می شود؟
آشوب در لغت به معنای فقدان هر گونه نظم و ساختار است ولی در مکاتب روانشناسی به معنای بی نظمی در جنبه های پیش بینی نشده پدیده های پویاست نه ایستا. پدیده هایی که ویژگی خاص خود را دارد. ما در دنیای جاری و شناور زندگی می کنیم و انسان در این دنیای شناور اعتیاد به وضوح[1] دارد که این اعتیاد به وضوح هسته اصلی اش شناخت است، یعنی انسان اعتیاد به شناختن دارد. مادامی که همه چیز قابل شناسایی باشد، خوب است و اگر نتواند بشناسد، دچار استرس و تشویش می شود و همواره مایل است برشی از جهان هستی را از آن خود کند.
[1] clearity addiction
اصولا در جهان یک سری عناصر بدون نظم وجود دارد و به نظر می رسد، ما در یک سیستم آشوب گون زندگی می کنیم که در هر لحظه هزاران سیستم که در نظم هستند دچار آشوب می شوند و دوباره نظم در آنها پدیدار می شود.در ابتدا هر چیزی در حالت اول بودگی[1]قرار دارد به این معنا که هر عنصری، انرژیی در درون خود دارد و در مدار خاصی در حال حرکت است و با توجه به ویژگی انرژی که میل بی هدف و خاصیت تقریب دارد، هنگامیکه دو یا چند عنصر دیگر به هم برخورد می کند، هر کدام از این عناصر می خواهد دیگری را در مسیر خود قرار دهد و آنرا هم مسیرخود کند و بدین ترتیب به حالت دوم بودگی[2]و سوم بودگی[3]می رسد و می بینیم شکل مشخصی به خود می گیرد و از یک آشوب به یک نظمی پویا تبدیل می شود که سیستم نام دارد که این حالت از نظم خارج شدن و دچار آشوب شدن و دوباره به نظم درآمدن را در سیستم های غیر زنده هم ایستایی[4](تعادل حیاتی) و در سیستم های زنده خودزایی[5] می گویند که این هم ایستایی و این خودزایی دائما تغییر می کند، به همین سبب است که مراحل شد و تحول را داریم.
[1] firstness
[2] secondness
[3] thirdness
[4] homeostasis
[5] autopoiesis
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor
مادامیکه نظم در سیستمی بهم می ریزد و طبق مراحل بالا دچار آشوب می شود و بعد با درک اصولی آن سیستم، نظم از دست رفته البته به شکل پویا دوباره محقق خواهد شد. پس زیربنای هر اقدامی، درک دنیای درونی و بیرونی آن سیستم است که چطور دچار آشوب می شود و به چه طریقی به نظم و ثبات می رسدو این حالت یعنی جاذب[1]. یعنی از یک حالت جاذب به حالت جاذب بیشماری تبدیل می شود و به شکل یک نظم در می آید.
[1] Attractor