به طور کلی تشخیص[1]به معنای قرار دادن افراد، بر اساس مجموعهای از علائم و نشانهها در یک طبقه در درون نظام طبقه بندی است. می توان گفت تشخیص آخرین مرحله از مصاحبه بالینی است. تشخیص اختلال روانی می بایست فایده بالینی داشته باشد، یعنی باید به متخصصان بالینی در تعیین کردن پیشآگهی، سبب شناسی، برنامههای درمان و نتایج بالقوه درمان برای مراجعان کمک کند. و از همه مهمتر یک راه ارتباطی بسیار خوبی است برای ارتباط برقرار کردن با دیگران به این صورت که با یک اصطلاح تشخیصی می توان انبوهی از اطلاعات را با درمانگران دیگران به اشتراک گذاشت و با آنان نیز مشورت کرد. و نیز تشخیص گذاری امکانی فراهم می کند که به تحقیقات تجربی در زمینه آسیب شناسی روانی بپردازیم.
در این صورت، هر چه درمانگر با تجربه تر باشد و درباره تواناییها ، نقاط ضعف ، ناراحتی های مراجع بیشتر بداند، بهتر میتواند به یک ارزیابی خوب از وضعیت روانی مراجع دست پیدا کند و در نهایت یک تشخیص دقیق ارائه دهد.
اهمیت ارزیابی و تشخیص در خدمات روان درمانی غیر قابل انکار است. در تمام دنیا قبل از اینکه فرد وارد فرایند درمان شود با کمک ابزارهای تشخیصی همچون مصاحبه، مشاهده و آزمون ها، مشکل فرد شناسایی می شود و فرد با توجه به نیازی که دارد از درمان های مختلف بهره می برد.
[1] Diagnosis
اصولا ارزیابی و تشخیص بالینی برای درک اختلال روانی بسیار اهمیت دارد، چرا که بدون تشخیص روانی، مطالعه، ارزیابی و درمان اختلال روانی، بسیار آشفته خواهد شد. روانشناسان بالینی به زبان مشترکی نیاز دارند که از طریق آن با هم ارتباط برقرار کنند. به عنوان مثال طبقه بندی ابزاری است که میتواند این زبان مشترک را فراهم سازد. با این حال، تشخیص و طبقه بندی آسیب شناسی روانی همیشه دشوار و مناقشه انگیز بوده است. تشخیص به معنای قرار دادن افراد، بر اساس مجموعهای از علایم مانند، شاخصهای قابل مشاهده نظیر گریه کردن در بیماران افسرده و نشانهها همچون، شاخصهای ذهنی، مانند احساس گناه در بیمار افسرده، یا هر دو در یک طبقه در درون نظام طبقه بندی است. روان شناسان بالینی با استفاده از اصول علمی و روش های نوین روان شناسی که برگرفته از آموزشهای آکادمیک و دوره های حرفه ایست که سپری کرده اند، به درمان افرادی که از مشکلات و اختلالات روانی رنج میبرند، میپردازند. هدف روانشناسی بالینی ارائه یک روش درمانی کارآمد به مراجع است که میتواند ذهن و روان او را بهبود بخشد. و روانشناسان بالینی بنا بر رویکرد خاصی که دارند و بنا بر اینکه از کدام مدل درمانی آن رویکرد استفاده می کنند به درمان بیماران مبادرت می ورزند. که درمانهای شناختی- رفتاری متمرکز بر شناخت و رفتارها، درمانهای روانکاوی و روان پویشی متمرکز بر الگوهای روابط ناخودآگاه ناشی از دوران کودکی، درمان انسان گرایانه، مبتنی بر توسعه ی فردی می باشد.
اصولا ارزیابی و تشخیص بالینی برای درک اختلال روانی بسیار اهمیت دارد، چرا که بدون تشخیص روانی، مطالعه، ارزیابی و درمان اختلال روانی، بسیار آشفته خواهد شد. روانشناسان بالینی به زبان مشترکی نیاز دارند که از طریق آن با هم ارتباط برقرار کنند. به عنوان مثال طبقه بندی ابزاری است که میتواند این زبان مشترک را فراهم سازد. با این حال، تشخیص و طبقه بندی آسیب شناسی روانی همیشه دشوار و مناقشه انگیز بوده است. تشخیص به معنای قرار دادن افراد، بر اساس مجموعهای از علایم مانند، شاخصهای قابل مشاهده نظیر گریه کردن در بیماران افسرده و نشانهها همچون، شاخصهای ذهنی، مانند احساس گناه در بیمار افسرده، یا هر دو در یک طبقه در درون نظام طبقه بندی است. روان شناسان بالینی با استفاده از اصول علمی و روش های نوین روان شناسی که برگرفته از آموزشهای آکادمیک و دوره های حرفه ایست که سپری کرده اند، به درمان افرادی که از مشکلات و اختلالات روانی رنج میبرند، میپردازند. هدف روانشناسی بالینی ارائه یک روش درمانی کارآمد به مراجع است که میتواند ذهن و روان او را بهبود بخشد. و روانشناسان بالینی بنا بر رویکرد خاصی که دارند و بنا بر اینکه از کدام مدل درمانی آن رویکرد استفاده می کنند به درمان بیماران مبادرت می ورزند. که درمانهای شناختی- رفتاری متمرکز بر شناخت و رفتارها، درمانهای روانکاوی و روان پویشی متمرکز بر الگوهای روابط ناخودآگاه ناشی از دوران کودکی، درمان انسان گرایانه، مبتنی بر توسعه ی فردی می باشد.
روانشناسی بالینی شاخهای از روانشناسی است که به درک، پیشبینی و درمان نابهنجاری، ناتوانی و آشفتگیهای شناختی، هیجانی، زیستشناختی، روانشناختی، اجتماعی و رفتاری افراد کمک میکند. روانشناسان ممکن است دارای مدرک کارشناسی ارشد (MA) یا دکترای روانشناسی (PhD) باشند. آنها همچنین ممکن است آموزش های اضافی در یک نوع درمان را نیز دریافت کرده باشند. بعد از کسب مدرک دانشگاهی در حیطه های ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و پژوهش مشغول فعالیت می باشد. غالب کارهای روانشناس بالینی، در راستای درمان و تشخیص، آموزش و پژوهش است .
روانشناسی بالینی در اصل رشتهای است که با کاربرد اصول روانشناختی، به امر تشخیص و درمان مشکلات عاطفی و رفتاری میپردازد. مثلاً بیماریهای روانی، بزهکاری نوجوانان، عقبماندگی ذهنی، سایر مشکلات خفیف سازگاری.
تفاوت بین Client & case:
Client درمانجو و کسی که نیازمند خدمات بهداشت روانی هست و برای درمان مراجعه می کند.
ولی case به تک تک درگیریها و مشکلات مراجع گفته می شود که با خود به جلسه درمان می آورد. مثلا مشکلات قانونی، زناشویی، تحصیلی و ....
بهر روی یک روانشناس بالینی باید از زوایای مختلف چه از نظر درمانی و چه از منظر فرادرمانی با ترکیب مهارت،خلاقیت و دانش موثر، پیچیدگیهای مراجع را ببیند و درصدد کمک به او رفتار کند و به صورت حرفه ای و اخلاق مدارانه در زمینه ای که در آن تخصص ندارد، وارد نشود و فرد را به متخصص مربوطه با نهایت احترام ارجاع دهد.
هدف یک روانشناس بالینی این است که به مراجع خود کمک کند مسائل روانشناختی ، عاطفی یا رفتاری خود را شناسایی کند و سپس با تعریف اهداف و برنامه عملی برای کمک به مراجع در دستیابی به رشد فردی ، اجتماعی ، آموزشی و شغلی ، به او کمک کند.
گرایش های روانشناسی بالینی:
روان درمانی : متخصص روانشناس بالینی در فرایند روان درمانی به افراد کمک می کند تا مشکلات روانی و میان فردی خود نظیر وسواس ، افسردگی ، اضطراب و استرس و فوبیا و ترس را بشناسند و آنها را تعریف کنند و بتوانند برآن ها غلبه کرده و سطح سازگاری خود را افزایش دهند روانشناس برای درمان اختلال های اشاره شده از تکنیک های موثر گفت و گو ، تفسیر ، گوش دادن و الگوی برداری و .... استفاده می کنند .
روانشناسی کودک و نوجوان: روانشناسان بالینی کودک بیماران را از دوران کودکی تا نوجوانی تحت نظر دارند. آنها روش های علمی را برای درک عملکردهای شناختی و نیاز های عاطفی کودکان و نوجوانان به کار میگیرند. آنها اختلالات یادگیری، کنترل خشم، اختلالات رشد را درمان و بهبود میبخشند و در زمینه تجربه های ناخوشایند آزار های روحی و جسمی کودکان و نوجوانان بسیار می تو انند کمک کنند.
روانشناسی سلامت: روانشناسان سلامت در هنگام معالجه بیمار رویکردی روانی-اجتماعی در پیش میگیرند. آنها چگونگی تاثیر عوامل بیولوژیکی و اجتماعی را که بر سلامت بیمار تاثیر گذاشته بررسی میکنند. آنها بیشتر به درمان بیماری های خود آسیب رسان میپردازند.
روانشناسی عصب نگر: روانشناسان اعصاب به بررسی چگونگی رفتار و عملکرد مغز و سیستم عصبی مرکزی و آناتومی میپردازند. بیشتر کار آنها در زمینه تشخیص و درمان آسیب های مغزی، سکته مغزی، آلزایمر، پارکینسون و اختلالات یادگیری است.
روانشناسی قانونی: یک شاخه تخصصی و کاربردی روانشناسی است، با موضوعاتی سر و کار دارد که روانشناسی و قانون را به یکدیگر پیوند می دهد، غالبا در مجازات و جلوگیری از جرم و جنایت ها نقش ایفا می کند و بر خود مجرمین و جنایتکاران متمرکز می باشد. روانشناسی قانونی هماهنگ کننده نظریه های روانشناسی و بیماری شناسی لازم برای اجرای کیفر قانونی است.
به طور کلی تشخیص[1]به معنای قرار دادن افراد، بر اساس مجموعهای از علائم و نشانهها در یک طبقه در درون نظام طبقه بندی است. می توان گفت تشخیص آخرین مرحله از مصاحبه بالینی است. تشخیص اختلال روانی می بایست فایده بالینی داشته باشد، یعنی باید به متخصصان بالینی در تعیین کردن پیشآگهی، سبب شناسی، برنامههای درمان و نتایج بالقوه درمان برای مراجعان کمک کند. و از همه مهمتر یک راه ارتباطی بسیار خوبی است برای ارتباط برقرار کردن با دیگران به این صورت که با یک اصطلاح تشخیصی می توان انبوهی از اطلاعات را با درمانگران دیگران به اشتراک گذاشت و با آنان نیز مشورت کرد. و نیز تشخیص گذاری امکانی فراهم می کند که به تحقیقات تجربی در زمینه آسیب شناسی روانی بپردازیم.
در این صورت، هر چه درمانگر با تجربه تر باشد و درباره تواناییها ، نقاط ضعف ، ناراحتی های مراجع بیشتر بداند، بهتر میتواند به یک ارزیابی خوب از وضعیت روانی مراجع دست پیدا کند و در نهایت یک تشخیص دقیق ارائه دهد.
اهمیت ارزیابی و تشخیص در خدمات روان درمانی غیر قابل انکار است. در تمام دنیا قبل از اینکه فرد وارد فرایند درمان شود با کمک ابزارهای تشخیصی همچون مصاحبه، مشاهده و آزمون ها، مشکل فرد شناسایی می شود و فرد با توجه به نیازی که دارد از درمان های مختلف بهره می برد.
[1] Diagnosis
اصولا ارزیابی و تشخیص بالینی برای درک اختلال روانی بسیار اهمیت دارد، چرا که بدون تشخیص روانی، مطالعه، ارزیابی و درمان اختلال روانی، بسیار آشفته خواهد شد. روانشناسان بالینی به زبان مشترکی نیاز دارند که از طریق آن با هم ارتباط برقرار کنند. به عنوان مثال طبقه بندی ابزاری است که میتواند این زبان مشترک را فراهم سازد. با این حال، تشخیص و طبقه بندی آسیب شناسی روانی همیشه دشوار و مناقشه انگیز بوده است. تشخیص به معنای قرار دادن افراد، بر اساس مجموعهای از علایم مانند، شاخصهای قابل مشاهده نظیر گریه کردن در بیماران افسرده و نشانهها همچون، شاخصهای ذهنی، مانند احساس گناه در بیمار افسرده، یا هر دو در یک طبقه در درون نظام طبقه بندی است. روان شناسان بالینی با استفاده از اصول علمی و روش های نوین روان شناسی که برگرفته از آموزشهای آکادمیک و دوره های حرفه ایست که سپری کرده اند، به درمان افرادی که از مشکلات و اختلالات روانی رنج میبرند، میپردازند. هدف روانشناسی بالینی ارائه یک روش درمانی کارآمد به مراجع است که میتواند ذهن و روان او را بهبود بخشد. و روانشناسان بالینی بنا بر رویکرد خاصی که دارند و بنا بر اینکه از کدام مدل درمانی آن رویکرد استفاده می کنند به درمان بیماران مبادرت می ورزند. که درمانهای شناختی- رفتاری متمرکز بر شناخت و رفتارها، درمانهای روانکاوی و روان پویشی متمرکز بر الگوهای روابط ناخودآگاه ناشی از دوران کودکی، درمان انسان گرایانه، مبتنی بر توسعه ی فردی می باشد.
اصولا ارزیابی و تشخیص بالینی برای درک اختلال روانی بسیار اهمیت دارد، چرا که بدون تشخیص روانی، مطالعه، ارزیابی و درمان اختلال روانی، بسیار آشفته خواهد شد. روانشناسان بالینی به زبان مشترکی نیاز دارند که از طریق آن با هم ارتباط برقرار کنند. به عنوان مثال طبقه بندی ابزاری است که میتواند این زبان مشترک را فراهم سازد. با این حال، تشخیص و طبقه بندی آسیب شناسی روانی همیشه دشوار و مناقشه انگیز بوده است. تشخیص به معنای قرار دادن افراد، بر اساس مجموعهای از علایم مانند، شاخصهای قابل مشاهده نظیر گریه کردن در بیماران افسرده و نشانهها همچون، شاخصهای ذهنی، مانند احساس گناه در بیمار افسرده، یا هر دو در یک طبقه در درون نظام طبقه بندی است. روان شناسان بالینی با استفاده از اصول علمی و روش های نوین روان شناسی که برگرفته از آموزشهای آکادمیک و دوره های حرفه ایست که سپری کرده اند، به درمان افرادی که از مشکلات و اختلالات روانی رنج میبرند، میپردازند. هدف روانشناسی بالینی ارائه یک روش درمانی کارآمد به مراجع است که میتواند ذهن و روان او را بهبود بخشد. و روانشناسان بالینی بنا بر رویکرد خاصی که دارند و بنا بر اینکه از کدام مدل درمانی آن رویکرد استفاده می کنند به درمان بیماران مبادرت می ورزند. که درمانهای شناختی- رفتاری متمرکز بر شناخت و رفتارها، درمانهای روانکاوی و روان پویشی متمرکز بر الگوهای روابط ناخودآگاه ناشی از دوران کودکی، درمان انسان گرایانه، مبتنی بر توسعه ی فردی می باشد.
روانشناسی بالینی شاخهای از روانشناسی است که به درک، پیشبینی و درمان نابهنجاری، ناتوانی و آشفتگیهای شناختی، هیجانی، زیستشناختی، روانشناختی، اجتماعی و رفتاری افراد کمک میکند. روانشناسان ممکن است دارای مدرک کارشناسی ارشد (MA) یا دکترای روانشناسی (PhD) باشند. آنها همچنین ممکن است آموزش های اضافی در یک نوع درمان را نیز دریافت کرده باشند. بعد از کسب مدرک دانشگاهی در حیطه های ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و پژوهش مشغول فعالیت می باشد. غالب کارهای روانشناس بالینی، در راستای درمان و تشخیص، آموزش و پژوهش است .
روانشناسی بالینی در اصل رشتهای است که با کاربرد اصول روانشناختی، به امر تشخیص و درمان مشکلات عاطفی و رفتاری میپردازد. مثلاً بیماریهای روانی، بزهکاری نوجوانان، عقبماندگی ذهنی، سایر مشکلات خفیف سازگاری.
تفاوت بین Client & case:
Client درمانجو و کسی که نیازمند خدمات بهداشت روانی هست و برای درمان مراجعه می کند.
ولی case به تک تک درگیریها و مشکلات مراجع گفته می شود که با خود به جلسه درمان می آورد. مثلا مشکلات قانونی، زناشویی، تحصیلی و ....
بهر روی یک روانشناس بالینی باید از زوایای مختلف چه از نظر درمانی و چه از منظر فرادرمانی با ترکیب مهارت،خلاقیت و دانش موثر، پیچیدگیهای مراجع را ببیند و درصدد کمک به او رفتار کند و به صورت حرفه ای و اخلاق مدارانه در زمینه ای که در آن تخصص ندارد، وارد نشود و فرد را به متخصص مربوطه با نهایت احترام ارجاع دهد.
هدف یک روانشناس بالینی این است که به مراجع خود کمک کند مسائل روانشناختی ، عاطفی یا رفتاری خود را شناسایی کند و سپس با تعریف اهداف و برنامه عملی برای کمک به مراجع در دستیابی به رشد فردی ، اجتماعی ، آموزشی و شغلی ، به او کمک کند.
گرایش های روانشناسی بالینی:
روان درمانی : متخصص روانشناس بالینی در فرایند روان درمانی به افراد کمک می کند تا مشکلات روانی و میان فردی خود نظیر وسواس ، افسردگی ، اضطراب و استرس و فوبیا و ترس را بشناسند و آنها را تعریف کنند و بتوانند برآن ها غلبه کرده و سطح سازگاری خود را افزایش دهند روانشناس برای درمان اختلال های اشاره شده از تکنیک های موثر گفت و گو ، تفسیر ، گوش دادن و الگوی برداری و .... استفاده می کنند .
روانشناسی کودک و نوجوان: روانشناسان بالینی کودک بیماران را از دوران کودکی تا نوجوانی تحت نظر دارند. آنها روش های علمی را برای درک عملکردهای شناختی و نیاز های عاطفی کودکان و نوجوانان به کار میگیرند. آنها اختلالات یادگیری، کنترل خشم، اختلالات رشد را درمان و بهبود میبخشند و در زمینه تجربه های ناخوشایند آزار های روحی و جسمی کودکان و نوجوانان بسیار می تو انند کمک کنند.
روانشناسی سلامت: روانشناسان سلامت در هنگام معالجه بیمار رویکردی روانی-اجتماعی در پیش میگیرند. آنها چگونگی تاثیر عوامل بیولوژیکی و اجتماعی را که بر سلامت بیمار تاثیر گذاشته بررسی میکنند. آنها بیشتر به درمان بیماری های خود آسیب رسان میپردازند.
روانشناسی عصب نگر: روانشناسان اعصاب به بررسی چگونگی رفتار و عملکرد مغز و سیستم عصبی مرکزی و آناتومی میپردازند. بیشتر کار آنها در زمینه تشخیص و درمان آسیب های مغزی، سکته مغزی، آلزایمر، پارکینسون و اختلالات یادگیری است.
روانشناسی قانونی: یک شاخه تخصصی و کاربردی روانشناسی است، با موضوعاتی سر و کار دارد که روانشناسی و قانون را به یکدیگر پیوند می دهد، غالبا در مجازات و جلوگیری از جرم و جنایت ها نقش ایفا می کند و بر خود مجرمین و جنایتکاران متمرکز می باشد. روانشناسی قانونی هماهنگ کننده نظریه های روانشناسی و بیماری شناسی لازم برای اجرای کیفر قانونی است.
به طور کلی تشخیص[1]به معنای قرار دادن افراد، بر اساس مجموعهای از علائم و نشانهها در یک طبقه در درون نظام طبقه بندی است. می توان گفت تشخیص آخرین مرحله از مصاحبه بالینی است. تشخیص اختلال روانی می بایست فایده بالینی داشته باشد، یعنی باید به متخصصان بالینی در تعیین کردن پیشآگهی، سبب شناسی، برنامههای درمان و نتایج بالقوه درمان برای مراجعان کمک کند. و از همه مهمتر یک راه ارتباطی بسیار خوبی است برای ارتباط برقرار کردن با دیگران به این صورت که با یک اصطلاح تشخیصی می توان انبوهی از اطلاعات را با درمانگران دیگران به اشتراک گذاشت و با آنان نیز مشورت کرد. و نیز تشخیص گذاری امکانی فراهم می کند که به تحقیقات تجربی در زمینه آسیب شناسی روانی بپردازیم.
در این صورت، هر چه درمانگر با تجربه تر باشد و درباره تواناییها ، نقاط ضعف ، ناراحتی های مراجع بیشتر بداند، بهتر میتواند به یک ارزیابی خوب از وضعیت روانی مراجع دست پیدا کند و در نهایت یک تشخیص دقیق ارائه دهد.
اهمیت ارزیابی و تشخیص در خدمات روان درمانی غیر قابل انکار است. در تمام دنیا قبل از اینکه فرد وارد فرایند درمان شود با کمک ابزارهای تشخیصی همچون مصاحبه، مشاهده و آزمون ها، مشکل فرد شناسایی می شود و فرد با توجه به نیازی که دارد از درمان های مختلف بهره می برد.
[1] Diagnosis
اصولا ارزیابی و تشخیص بالینی برای درک اختلال روانی بسیار اهمیت دارد، چرا که بدون تشخیص روانی، مطالعه، ارزیابی و درمان اختلال روانی، بسیار آشفته خواهد شد. روانشناسان بالینی به زبان مشترکی نیاز دارند که از طریق آن با هم ارتباط برقرار کنند. به عنوان مثال طبقه بندی ابزاری است که میتواند این زبان مشترک را فراهم سازد. با این حال، تشخیص و طبقه بندی آسیب شناسی روانی همیشه دشوار و مناقشه انگیز بوده است. تشخیص به معنای قرار دادن افراد، بر اساس مجموعهای از علایم مانند، شاخصهای قابل مشاهده نظیر گریه کردن در بیماران افسرده و نشانهها همچون، شاخصهای ذهنی، مانند احساس گناه در بیمار افسرده، یا هر دو در یک طبقه در درون نظام طبقه بندی است. روان شناسان بالینی با استفاده از اصول علمی و روش های نوین روان شناسی که برگرفته از آموزشهای آکادمیک و دوره های حرفه ایست که سپری کرده اند، به درمان افرادی که از مشکلات و اختلالات روانی رنج میبرند، میپردازند. هدف روانشناسی بالینی ارائه یک روش درمانی کارآمد به مراجع است که میتواند ذهن و روان او را بهبود بخشد. و روانشناسان بالینی بنا بر رویکرد خاصی که دارند و بنا بر اینکه از کدام مدل درمانی آن رویکرد استفاده می کنند به درمان بیماران مبادرت می ورزند. که درمانهای شناختی- رفتاری متمرکز بر شناخت و رفتارها، درمانهای روانکاوی و روان پویشی متمرکز بر الگوهای روابط ناخودآگاه ناشی از دوران کودکی، درمان انسان گرایانه، مبتنی بر توسعه ی فردی می باشد.
اصولا ارزیابی و تشخیص بالینی برای درک اختلال روانی بسیار اهمیت دارد، چرا که بدون تشخیص روانی، مطالعه، ارزیابی و درمان اختلال روانی، بسیار آشفته خواهد شد. روانشناسان بالینی به زبان مشترکی نیاز دارند که از طریق آن با هم ارتباط برقرار کنند. به عنوان مثال طبقه بندی ابزاری است که میتواند این زبان مشترک را فراهم سازد. با این حال، تشخیص و طبقه بندی آسیب شناسی روانی همیشه دشوار و مناقشه انگیز بوده است. تشخیص به معنای قرار دادن افراد، بر اساس مجموعهای از علایم مانند، شاخصهای قابل مشاهده نظیر گریه کردن در بیماران افسرده و نشانهها همچون، شاخصهای ذهنی، مانند احساس گناه در بیمار افسرده، یا هر دو در یک طبقه در درون نظام طبقه بندی است. روان شناسان بالینی با استفاده از اصول علمی و روش های نوین روان شناسی که برگرفته از آموزشهای آکادمیک و دوره های حرفه ایست که سپری کرده اند، به درمان افرادی که از مشکلات و اختلالات روانی رنج میبرند، میپردازند. هدف روانشناسی بالینی ارائه یک روش درمانی کارآمد به مراجع است که میتواند ذهن و روان او را بهبود بخشد. و روانشناسان بالینی بنا بر رویکرد خاصی که دارند و بنا بر اینکه از کدام مدل درمانی آن رویکرد استفاده می کنند به درمان بیماران مبادرت می ورزند. که درمانهای شناختی- رفتاری متمرکز بر شناخت و رفتارها، درمانهای روانکاوی و روان پویشی متمرکز بر الگوهای روابط ناخودآگاه ناشی از دوران کودکی، درمان انسان گرایانه، مبتنی بر توسعه ی فردی می باشد.
روانشناسی بالینی شاخهای از روانشناسی است که به درک، پیشبینی و درمان نابهنجاری، ناتوانی و آشفتگیهای شناختی، هیجانی، زیستشناختی، روانشناختی، اجتماعی و رفتاری افراد کمک میکند. روانشناسان ممکن است دارای مدرک کارشناسی ارشد (MA) یا دکترای روانشناسی (PhD) باشند. آنها همچنین ممکن است آموزش های اضافی در یک نوع درمان را نیز دریافت کرده باشند. بعد از کسب مدرک دانشگاهی در حیطه های ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و پژوهش مشغول فعالیت می باشد. غالب کارهای روانشناس بالینی، در راستای درمان و تشخیص، آموزش و پژوهش است .
روانشناسی بالینی در اصل رشتهای است که با کاربرد اصول روانشناختی، به امر تشخیص و درمان مشکلات عاطفی و رفتاری میپردازد. مثلاً بیماریهای روانی، بزهکاری نوجوانان، عقبماندگی ذهنی، سایر مشکلات خفیف سازگاری.
تفاوت بین Client & case:
Client درمانجو و کسی که نیازمند خدمات بهداشت روانی هست و برای درمان مراجعه می کند.
ولی case به تک تک درگیریها و مشکلات مراجع گفته می شود که با خود به جلسه درمان می آورد. مثلا مشکلات قانونی، زناشویی، تحصیلی و ....
بهر روی یک روانشناس بالینی باید از زوایای مختلف چه از نظر درمانی و چه از منظر فرادرمانی با ترکیب مهارت،خلاقیت و دانش موثر، پیچیدگیهای مراجع را ببیند و درصدد کمک به او رفتار کند و به صورت حرفه ای و اخلاق مدارانه در زمینه ای که در آن تخصص ندارد، وارد نشود و فرد را به متخصص مربوطه با نهایت احترام ارجاع دهد.
هدف یک روانشناس بالینی این است که به مراجع خود کمک کند مسائل روانشناختی ، عاطفی یا رفتاری خود را شناسایی کند و سپس با تعریف اهداف و برنامه عملی برای کمک به مراجع در دستیابی به رشد فردی ، اجتماعی ، آموزشی و شغلی ، به او کمک کند.
گرایش های روانشناسی بالینی:
روان درمانی : متخصص روانشناس بالینی در فرایند روان درمانی به افراد کمک می کند تا مشکلات روانی و میان فردی خود نظیر وسواس ، افسردگی ، اضطراب و استرس و فوبیا و ترس را بشناسند و آنها را تعریف کنند و بتوانند برآن ها غلبه کرده و سطح سازگاری خود را افزایش دهند روانشناس برای درمان اختلال های اشاره شده از تکنیک های موثر گفت و گو ، تفسیر ، گوش دادن و الگوی برداری و .... استفاده می کنند .
روانشناسی کودک و نوجوان: روانشناسان بالینی کودک بیماران را از دوران کودکی تا نوجوانی تحت نظر دارند. آنها روش های علمی را برای درک عملکردهای شناختی و نیاز های عاطفی کودکان و نوجوانان به کار میگیرند. آنها اختلالات یادگیری، کنترل خشم، اختلالات رشد را درمان و بهبود میبخشند و در زمینه تجربه های ناخوشایند آزار های روحی و جسمی کودکان و نوجوانان بسیار می تو انند کمک کنند.
روانشناسی سلامت: روانشناسان سلامت در هنگام معالجه بیمار رویکردی روانی-اجتماعی در پیش میگیرند. آنها چگونگی تاثیر عوامل بیولوژیکی و اجتماعی را که بر سلامت بیمار تاثیر گذاشته بررسی میکنند. آنها بیشتر به درمان بیماری های خود آسیب رسان میپردازند.
روانشناسی عصب نگر: روانشناسان اعصاب به بررسی چگونگی رفتار و عملکرد مغز و سیستم عصبی مرکزی و آناتومی میپردازند. بیشتر کار آنها در زمینه تشخیص و درمان آسیب های مغزی، سکته مغزی، آلزایمر، پارکینسون و اختلالات یادگیری است.
روانشناسی قانونی: یک شاخه تخصصی و کاربردی روانشناسی است، با موضوعاتی سر و کار دارد که روانشناسی و قانون را به یکدیگر پیوند می دهد، غالبا در مجازات و جلوگیری از جرم و جنایت ها نقش ایفا می کند و بر خود مجرمین و جنایتکاران متمرکز می باشد. روانشناسی قانونی هماهنگ کننده نظریه های روانشناسی و بیماری شبه طور کلی تشخیص[1]به معنای قرار دادن افراد، بر اساس مجموعهای از علائم و نشانهها در یک طبقه در درون نظام طبقه بندی است. می توان گفت تشخیص آخرین مرحله از مصاحبه بالینی است. تشخیص اختلال روانی می بایست فایده بالینی داشته باشد، یعنی باید به متخصصان بالینی در تعیین کردن پیشآگهی، سبب شناسی، برنامههای درمان و نتایج بالقوه درمان برای مراجعان کمک کند. و از همه مهمتر یک راه ارتباطی بسیار خوبی است برای ارتباط برقرار کردن با دیگران به این صورت که با یک اصطلاح تشخیصی می توان انبوهی از اطلاعات را با درمانگران دیگران به اشتراک گذاشت و با آنان نیز مشورت کرد. و نیز تشخیص گذاری امکانی فراهم می کند که به تحقیقات تجربی در زمینه آسیب شناسی روانی بپردازیم.
در این صورت، هر چه درمانگر با تجربه تر باشد و درباره تواناییها ، نقاط ضعف ، ناراحتی های مراجع بیشتر بداند، بهتر میتواند به یک ارزیابی خوب از وضعیت روانی مراجع دست پیدا کند و در نهایت یک تشخیص دقیق ارائه دهد.
اهمیت ارزیابی و تشخیص در خدمات روان درمانی غیر قابل انکار است. در تمام دنیا قبل از اینکه فرد وارد فرایند درمان شود با کمک ابزارهای تشخیصی همچون مصاحبه، مشاهده و آزمون ها، مشکل فرد شناسایی می شود و فرد با توجه به نیازی که دارد از درمان های مختلف بهره می برد.
[1] Diagnosis
اصولا ارزیابی و تشخیص بالینی برای درک اختلال روانی بسیار اهمیت دارد، چرا که بدون تشخیص روانی، مطالعه، ارزیابی و درمان اختلال روانی، بسیار آشفته خواهد شد. روانشناسان بالینی به زبان مشترکی نیاز دارند که از طریق آن با هم ارتباط برقرار کنند. به عنوان مثال طبقه بندی ابزاری است که میتواند این زبان مشترک را فراهم سازد. با این حال، تشخیص و طبقه بندی آسیب شناسی روانی همیشه دشوار و مناقشه انگیز بوده است. تشخیص به معنای قرار دادن افراد، بر اساس مجموعهای از علایم مانند، شاخصهای قابل مشاهده نظیر گریه کردن در بیماران افسرده و نشانهها همچون، شاخصهای ذهنی، مانند احساس گناه در بیمار افسرده، یا هر دو در یک طبقه در درون نظام طبقه بندی است. روان شناسان بالینی با استفاده از اصول علمی و روش های نوین روان شناسی که برگرفته از آموزشهای آکادمیک و دوره های حرفه ایست که سپری کرده اند، به درمان افرادی که از مشکلات و اختلالات روانی رنج میبرند، میپردازند. هدف روانشناسی بالینی ارائه یک روش درمانی کارآمد به مراجع است که میتواند ذهن و روان او را بهبود بخشد. و روانشناسان بالینی بنا بر رویکرد خاصی که دارند و بنا بر اینکه از کدام مدل درمانی آن رویکرد استفاده می کنند به درمان بیماران مبادرت می ورزند. که درمانهای شناختی- رفتاری متمرکز بر شناخت و رفتارها، درمانهای روانکاوی و روان پویشی متمرکز بر الگوهای روابط ناخودآگاه ناشی از دوران کودکی، درمان انسان گرایانه، مبتنی بر توسعه ی فردی می باشد.
اصولا ارزیابی و تشخیص بالینی برای درک اختلال روانی بسیار اهمیت دارد، چرا که بدون تشخیص روانی، مطالعه، ارزیابی و درمان اختلال روانی، بسیار آشفته خواهد شد. روانشناسان بالینی به زبان مشترکی نیاز دارند که از طریق آن با هم ارتباط برقرار کنند. به عنوان مثال طبقه بندی ابزاری است که میتواند این زبان مشترک را فراهم سازد. با این حال، تشخیص و طبقه بندی آسیب شناسی روانی همیشه دشوار و مناقشه انگیز بوده است. تشخیص به معنای قرار دادن افراد، بر اساس مجموعهای از علایم مانند، شاخصهای قابل مشاهده نظیر گریه کردن در بیماران افسرده و نشانهها همچون، شاخصهای ذهنی، مانند احساس گناه در بیمار افسرده، یا هر دو در یک طبقه در درون نظام طبقه بندی است. روان شناسان بالینی با استفاده از اصول علمی و روش های نوین روان شناسی که برگرفته از آموزشهای آکادمیک و دوره های حرفه ایست که سپری کرده اند، به درمان افرادی که از مشکلات و اختلالات روانی رنج میبرند، میپردازند. هدف روانشناسی بالینی ارائه یک روش درمانی کارآمد به مراجع است که میتواند ذهن و روان او را بهبود بخشد. و روانشناسان بالینی بنا بر رویکرد خاصی که دارند و بنا بر اینکه از کدام مدل درمانی آن رویکرد استفاده می کنند به درمان بیماران مبادرت می ورزند. که درمانهای شناختی- رفتاری متمرکز بر شناخت و رفتارها، درمانهای روانکاوی و روان پویشی متمرکز بر الگوهای روابط ناخودآگاه ناشی از دوران کودکی، درمان انسان گرایانه، مبتنی بر توسعه ی فردی می باشد.
روانشناسی بالینی شاخهای از روانشناسی است که به درک، پیشبینی و درمان نابهنجاری، ناتوانی و آشفتگیهای شناختی، هیجانی، زیستشناختی، روانشناختی، اجتماعی و رفتاری افراد کمک میکند. روانشناسان ممکن است دارای مدرک کارشناسی ارشد (MA) یا دکترای روانشناسی (PhD) باشند. آنها همچنین ممکن است آموزش های اضافی در یک نوع درمان را نیز دریافت کرده باشند. بعد از کسب مدرک دانشگاهی در حیطه های ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و پژوهش مشغول فعالیت می باشد. غالب کارهای روانشناس بالینی، در راستای درمان و تشخیص، آموزش و پژوهش است .
روانشناسی بالینی در اصل رشتهای است که با کاربرد اصول روانشناختی، به امر تشخیص و درمان مشکلات عاطفی و رفتاری میپردازد. مثلاً بیماریهای روانی، بزهکاری نوجوانان، عقبماندگی ذهنی، سایر مشکلات خفیف سازگاری.
تفاوت بین Client & case:
Client درمانجو و کسی که نیازمند خدمات بهداشت روانی هست و برای درمان مراجعه می کند.
ولی case به تک تک درگیریها و مشکلات مراجع گفته می شود که با خود به جلسه درمان می آورد. مثلا مشکلات قانونی، زناشویی، تحصیلی و ....
بهر روی یک روانشناس بالینی باید از زوایای مختلف چه از نظر درمانی و چه از منظر فرادرمانی با ترکیب مهارت،خلاقیت و دانش موثر، پیچیدگیهای مراجع را ببیند و درصدد کمک به او رفتار کند و به صورت حرفه ای و اخلاق مدارانه در زمینه ای که در آن تخصص ندارد، وارد نشود و فرد را به متخصص مربوطه با نهایت احترام ارجاع دهد.
هدف یک روانشناس بالینی این است که به مراجع خود کمک کند مسائل روانشناختی ، عاطفی یا رفتاری خود را شناسایی کند و سپس با تعریف اهداف و برنامه عملی برای کمک به مراجع در دستیابی به رشد فردی ، اجتماعی ، آموزشی و شغلی ، به او کمک کند.
گرایش های روانشناسی بالینی:
روان درمانی : متخصص روانشناس بالینی در فرایند روان درمانی به افراد کمک می کند تا مشکلات روانی و میان فردی خود نظیر وسواس ، افسردگی ، اضطراب و استرس و فوبیا و ترس را بشناسند و آنها را تعریف کنند و بتوانند برآن ها غلبه کرده و سطح سازگاری خود را افزایش دهند روانشناس برای درمان اختلال های اشاره شده از تکنیک های موثر گفت و گو ، تفسیر ، گوش دادن و الگوی برداری و .... استفاده می کنند .
روانشناسی کودک و نوجوان: روانشناسان بالینی کودک بیماران را از دوران کودکی تا نوجوانی تحت نظر دارند. آنها روش های علمی را برای درک عملکردهای شناختی و نیاز های عاطفی کودکان و نوجوانان به کار میگیرند. آنها اختلالات یادگیری، کنترل خشم، اختلالات رشد را درمان و بهبود میبخشند و در زمینه تجربه های ناخوشایند آزار های روحی و جسمی کودکان و نوجوانان بسیار می تو انند کمک کنند.
روانشناسی سلامت: روانشناسان سلامت در هنگام معالجه بیمار رویکردی روانی-اجتماعی در پیش میگیرند. آنها چگونگی تاثیر عوامل بیولوژیکی و اجتماعی را که بر سلامت بیمار تاثیر گذاشته بررسی میکنند. آنها بیشتر به درمان بیماری های خود آسیب رسان میپردازند.
روانشناسی عصب نگر: روانشناسان اعصاب به بررسی چگونگی رفتار و عملکرد مغز و سیستم عصبی مرکزی و آناتومی میپردازند. بیشتر کار آنها در زمینه تشخیص و درمان آسیب های مغزی، سکته مغزی، آلزایمر، پارکینسون و اختلالات یادگیری است.
روانشناسی قانونی: یک شاخه تخصصی و کاربردی روانشناسی است، با موضوعاتی سر و کار دارد که روانشناسی و قانون را به یکدیگر پیوند می دهد، غالبا در مجازات و جلوگیری از جرم و جنایت ها نقش ایفا می کند و بر خود مجرمین و جنایتکاران متمرکز می باشد. روانشناسی قانونی هماهنگ کننده نظریه های روانشناسی و بیماری شناسی لازم برای اجرای کیفر قانونی است.
به طور کلی تشخیص[1]به معنای قرار دادن افراد، بر اساس مجموعهای از علائم و نشانهها در یک طبقه در درون نظام طبقه بندی است. می توان گفت تشخیص آخرین مرحله از مصاحبه بالینی است. تشخیص اختلال روانی می بایست فایده بالینی داشته باشد، یعنی باید به متخصصان بالینی در تعیین کردن پیشآگهی، سبب شناسی، برنامههای درمان و نتایج بالقوه درمان برای مراجعان کمک کند. و از همه مهمتر یک راه ارتباطی بسیار خوبی است برای ارتباط برقرار کردن با دیگران به این صورت که با یک اصطلاح تشخیصی می توان انبوهی از اطلاعات را با درمانگران دیگران به اشتراک گذاشت و با آنان نیز مشورت کرد. و نیز تشخیص گذاری امکانی فراهم می کند که به تحقیقات تجربی در زمینه آسیب شناسی روانی بپردازیم.
در این صورت، هر چه درمانگر با تجربه تر باشد و درباره تواناییها ، نقاط ضعف ، ناراحتی های مراجع بیشتر بداند، بهتر میتواند به یک ارزیابی خوب از وضعیت روانی مراجع دست پیدا کند و در نهایت یک تشخیص دقیق ارائه دهد.
اهمیت ارزیابی و تشخیص در خدمات روان درمانی غیر قابل انکار است. در تمام دنیا قبل از اینکه فرد وارد فرایند درمان شود با کمک ابزارهای تشخیصی همچون مصاحبه، مشاهده و آزمون ها، مشکل فرد شناسایی می شود و فرد با توجه به نیازی که دارد از درمان های مختلف بهره می برد.
[1] Diagnosis
اصولا ارزیابی و تشخیص بالینی برای درک اختلال روانی بسیار اهمیت دارد، چرا که بدون تشخیص روانی، مطالعه، ارزیابی و درمان اختلال روانی، بسیار آشفته خواهد شد. روانشناسان بالینی به زبان مشترکی نیاز دارند که از طریق آن با هم ارتباط برقرار کنند. به عنوان مثال طبقه بندی ابزاری است که میتواند این زبان مشترک را فراهم سازد. با این حال، تشخیص و طبقه بندی آسیب شناسی روانی همیشه دشوار و مناقشه انگیز بوده است. تشخیص به معنای قرار دادن افراد، بر اساس مجموعهای از علایم مانند، شاخصهای قابل مشاهده نظیر گریه کردن در بیماران افسرده و نشانهها همچون، شاخصهای ذهنی، مانند احساس گناه در بیمار افسرده، یا هر دو در یک طبقه در درون نظام طبقه بندی است. روان شناسان بالینی با استفاده از اصول علمی و روش های نوین روان شناسی که برگرفته از آموزشهای آکادمیک و دوره های حرفه ایست که سپری کرده اند، به درمان افرادی که از مشکلات و اختلالات روانی رنج میبرند، میپردازند. هدف روانشناسی بالینی ارائه یک روش درمانی کارآمد به مراجع است که میتواند ذهن و روان او را بهبود بخشد. و روانشناسان بالینی بنا بر رویکرد خاصی که دارند و بنا بر اینکه از کدام مدل درمانی آن رویکرد استفاده می کنند به درمان بیماران مبادرت می ورزند. که درمانهای شناختی- رفتاری متمرکز بر شناخت و رفتارها، درمانهای روانکاوی و روان پویشی متمرکز بر الگوهای روابط ناخودآگاه ناشی از دوران کودکی، درمان انسان گرایانه، مبتنی بر توسعه ی فردی می باشد.
اصولا ارزیابی و تشخیص بالینی برای درک اختلال روانی بسیار اهمیت دارد، چرا که بدون تشخیص روانی، مطالعه، ارزیابی و درمان اختلال روانی، بسیار آشفته خواهد شد. روانشناسان بالینی به زبان مشترکی نیاز دارند که از طریق آن با هم ارتباط برقرار کنند. به عنوان مثال طبقه بندی ابزاری است که میتواند این زبان مشترک را فراهم سازد. با این حال، تشخیص و طبقه بندی آسیب شناسی روانی همیشه دشوار و مناقشه انگیز بوده است. تشخیص به معنای قرار دادن افراد، بر اساس مجموعهای از علایم مانند، شاخصهای قابل مشاهده نظیر گریه کردن در بیماران افسرده و نشانهها همچون، شاخصهای ذهنی، مانند احساس گناه در بیمار افسرده، یا هر دو در یک طبقه در درون نظام طبقه بندی است. روان شناسان بالینی با استفاده از اصول علمی و روش های نوین روان شناسی که برگرفته از آموزشهای آکادمیک و دوره های حرفه ایست که سپری کرده اند، به درمان افرادی که از مشکلات و اختلالات روانی رنج میبرند، میپردازند. هدف روانشناسی بالینی ارائه یک روش درمانی کارآمد به مراجع است که میتواند ذهن و روان او را بهبود بخشد. و روانشناسان بالینی بنا بر رویکرد خاصی که دارند و بنا بر اینکه از کدام مدل درمانی آن رویکرد استفاده می کنند به درمان بیماران مبادرت می ورزند. که درمانهای شناختی- رفتاری متمرکز بر شناخت و رفتارها، درمانهای روانکاوی و روان پویشی متمرکز بر الگوهای روابط ناخودآگاه ناشی از دوران کودکی، درمان انسان گرایانه، مبتنی بر توسعه ی فردی می باشد.
روانشناسی بالینی شاخهای از روانشناسی است که به درک، پیشبینی و درمان نابهنجاری، ناتوانی و آشفتگیهای شناختی، هیجانی، زیستشناختی، روانشناختی، اجتماعی و رفتاری افراد کمک میکند. روانشناسان ممکن است دارای مدرک کارشناسی ارشد (MA) یا دکترای روانشناسی (PhD) باشند. آنها همچنین ممکن است آموزش های اضافی در یک نوع درمان را نیز دریافت کرده باشند. بعد از کسب مدرک دانشگاهی در حیطه های ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و پژوهش مشغول فعالیت می باشد. غالب کارهای روانشناس بالینی، در راستای درمان و تشخیص، آموزش و پژوهش است .
روانشناسی بالینی در اصل رشتهای است که با کاربرد اصول روانشناختی، به امر تشخیص و درمان مشکلات عاطفی و رفتاری میپردازد. مثلاً بیماریهای روانی، بزهکاری نوجوانان، عقبماندگی ذهنی، سایر مشکلات خفیف سازگاری.
تفاوت بین Client & case:
Client درمانجو و کسی که نیازمند خدمات بهداشت روانی هست و برای درمان مراجعه می کند.
ولی case به تک تک درگیریها و مشکلات مراجع گفته می شود که با خود به جلسه درمان می آورد. مثلا مشکلات قانونی، زناشویی، تحصیلی و ....
بهر روی یک روانشناس بالینی باید از زوایای مختلف چه از نظر درمانی و چه از منظر فرادرمانی با ترکیب مهارت،خلاقیت و دانش موثر، پیچیدگیهای مراجع را ببیند و درصدد کمک به او رفتار کند و به صورت حرفه ای و اخلاق مدارانه در زمینه ای که در آن تخصص ندارد، وارد نشود و فرد را به متخصص مربوطه با نهایت احترام ارجاع دهد.
هدف یک روانشناس بالینی این است که به مراجع خود کمک کند مسائل روانشناختی ، عاطفی یا رفتاری خود را شناسایی کند و سپس با تعریف اهداف و برنامه عملی برای کمک به مراجع در دستیابی به رشد فردی ، اجتماعی ، آموزشی و شغلی ، به او کمک کند.
گرایش های روانشناسی بالینی:
روان درمانی : متخصص روانشناس بالینی در فرایند روان درمانی به افراد کمک می کند تا مشکلات روانی و میان فردی خود نظیر وسواس ، افسردگی ، اضطراب و استرس و فوبیا و ترس را بشناسند و آنها را تعریف کنند و بتوانند برآن ها غلبه کرده و سطح سازگاری خود را افزایش دهند روانشناس برای درمان اختلال های اشاره شده از تکنیک های موثر گفت و گو ، تفسیر ، گوش دادن و الگوی برداری و .... استفاده می کنند .
روانشناسی کودک و نوجوان: روانشناسان بالینی کودک بیماران را از دوران کودکی تا نوجوانی تحت نظر دارند. آنها روش های علمی را برای درک عملکردهای شناختی و نیاز های عاطفی کودکان و نوجوانان به کار میگیرند. آنها اختلالات یادگیری، کنترل خشم، اختلالات رشد را درمان و بهبود میبخشند و در زمینه تجربه های ناخوشایند آزار های روحی و جسمی کودکان و نوجوانان بسیار می تو انند کمک کنند.
روانشناسی سلامت: روانشناسان سلامت در هنگام معالجه بیمار رویکردی روانی-اجتماعی در پیش میگیرند. آنها چگونگی تاثیر عوامل بیولوژیکی و اجتماعی را که بر سلامت بیمار تاثیر گذاشته بررسی میکنند. آنها بیشتر به درمان بیماری های خود آسیب رسان میپردازند.
روانشناسی عصب نگر: روانشناسان اعصاب به بررسی چگونگی رفتار و عملکرد مغز و سیستم عصبی مرکزی و آناتومی میپردازند. بیشتر کار آنها در زمینه تشخیص و درمان آسیب های مغزی، سکته مغزی، آلزایمر، پارکینسون و اختلالات یادگیری است.
روانشناسی قانونی: یک شاخه تخصصی و کاربردی روانشناسی است، با موضوعاتی سر و کار دارد که روانشناسی و قانون را به یکدیگر پیوند می دهد، غالبا در مجازات و جلوگیری از جرم و جنایت ها نقش ایفا می کند و بر خود مجرمین و جنایتکاران متمرکز می باشد. روانشناسی قانونی هماهنگ کننده نظریه های روانشناسی و بیماری شناسی لازم برای اجرای کیفر قانونی است.