پس از قدرتگیری طا-لبان وضعیت غمانگیزِ دانشگاههای افغانستان، فاجعهبارتر شدهاست. پیش از قدرتگیری طا-لبان نیز دانشگاههای ما هیچگاه آن فضای آکادیمیک را نداشتند و هنوز دانشگاههای نسلاول و مبتنیبر حافظهسپاری، منولوگ و یکسویگی بودند اما بازهم اندک فضایی برای استدلال، دیالوگ و مناسبات بینالاذهانی دستکم بین همکلاسیها وجود داشت. پس از قدرتگیری طا-لبان اما این دانشگاهها نهفقط آن اندک فضا را از دست دادهاند بلکه مکانهایی شدهاند شبیهِ مسجد و منبر که از دل آنها چیزی جز مذهب و ایدئولوژی بیرون نمیآید. بهعبارت دیگر، این دانشگاهها بهجای اینکه فضاهای برای جستوجوگری، پرسشگری و نقدگری باشند، فضاهایی شدهاند برای بنیادگرایی، نفرتپراکنی و خشونتگرایی. دانشگاه فضاییست برای عاملیت خلاقانه اما دانشگاههای ما به فضاهای عاملیت مخربانه تبدیل گشتهاند. دیگر استادان و دانشجویان درپی شکوفایی استعدادها، خلق خلاقیت، آموزش و پژوهش و تغییر نیستند بلکه درپی هرچه بینظمتر کردن جامعه و فرمانبری از حاکمیت، حفظ و ستایش وضع موجود و هدر دادن نیروی انسانی است. بنابراین، دانشگاههای ما اکنون همان وضعی را دارند که دانشگاههای نسلاول قرون وسطایی داشتند. دانشگاههایی که اصلیترین ویژگیشان حفظ و ترویج حقیقت مطلق است؛ آنهم حقیقتی که از بالا دیکته میشود و حقیقتی که جز حذف و کشتار حقیقتهای دیگر را نمیخواهد. آن یگانه امید برای تغییرات هرچند اندک را نیز از دست دادهایم و بیش از پیش منبری شدهایم. حذف واژه دانشگاه و تجلیل از واژه پوهنتون بیدلیل نیست بلکه اولین گام برای مرگ دانشگاه است.