Mohamad Aghaei
Mohamad Aghaei
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

خلاصه ای از کتاب توتالیتاریسم - هانا آرنت

در خلاصه این دفعه، می خوام سراغ کتاب توتالیتاریسم برم. اگر کتاب رو خوندین و دنبال یه مرور کلی هستین یا کلا می خواین خلاصشو بخونین، پس این پست بهتون کمک میکنه. (البته من پیشنهاد میدم حتما کتاب رو کامل بخونید).


توده ها - جامعه بی طبقه

چه او (هیتلر) و چه استالین، نمی توانستند بدون اعتماد توده ها، رهبری جمعیت های بزرگی را در دست داشته باشند.

توده ها نقش بسیار مهمی در شکل گیری حکومت های توتالیتر دارند. هدف این جنبش های توتالیتر سازمان دادن توده هاست. در کنار این نکته، جنبش های توتالیتر به این توده ها و کثرت آن ها نیاز دارند و موفقیت این جنبش ها در کشور هایی با جمعیت کم عملا غیر ممکن است.

اصطلاح توده ها، تنها به آن مردمی اطلاق می شود که ماهیتا چیزی بیشتر از مجموعه از انسان های بی هویت و بی تفاوت نیستند.

توده ها را نمی توانید درون دسته یا احزاب سیاسی بگزارید. این دسته از مردم که در هر کشوری وجود دارند و اکثریت افرادی را تشکیل می دهند که در مقابل سیاست خنثی و بی تفاوت اند.

بعضی وقت ها نیاز است که رهبر توتالیتر دست به کار بشود و خودش جامعه موجود را ذره ذره بکند. این کاری بود که استالین برای تبدیل دیکتاتوری انقلابی لنین انجام داد و جامعه روسیه را بصورت مصنوعی ذره ذره کرد. اما در آلمان دوران نازی، این ذره ذره شدن توسط رویداد های تاریخی بصورت طبیعی بوجود آمده بود.

هیچ طبقه ای نیست که نتوان نابودش کرد، البته اگر بتوان تعداد کافی ای از اعضای آن را کشت.
توتالیتاریسم در راس قدرت، همه استعداد های ناب را بدون هیچ اعتنایی به هواداری آن ها از جنبش، از سر کار ها بر می دارد و به جای آن ها عقل باختگان و بی خردانی را می نشاند که همان بی عقلی و عدم آفرینندگی شان، بهترین تضمین وفاداری آن هاست.

جنبش توتالیتر

تبلیغات یکی از مهم ترین ابزار های توتالیتاریسم در معامله با جهان غیر توتالیتر است، حال آنکه ارعاب، ويژگی اصلی حکومت به شمار می آید.

حکومت توتالیتر به دنبال یک جامعه مطیع است و چه سلاحی بهتر از ارعاب در سطح جامعه؟ حکومت توتالیتر بعد از اینکه این ارعاب را به کمال خود برساند، بخش تبلیغات خود را کنار می گذارد.

نازی های با به قتل رساندن کارگزاران کوچک سوسیالیست یا اعضای با نفوذ ولی گمنام، سعی می کردند این پیام را به مردم برسانند که عضویت در این احزاب خطرات خودش را دارد. آن ها همچنین بابت این جنایت های آشکار عذر خواهی نمی کردند و بدین صورت خودشان را از افرادی احزاب دیگر که فقط حرف «مفت» می زدند، جدا می کردند.

آدولف هیتلر
آدولف هیتلر


توسل به شبه علم، پیشبینی و افسانه ها

یکی از ویژگی های جالبی که در یک حکومت توتالیتر به آن بر می خوریم، توسل این نوع حکومت ها به شبه علم و افسانه ها است. حکومت توتالیتر در راه یک آرمان بزرگ حرکت می کند. اما این آرمان بزرگ قرار است در آینده محقق شود. این ویژگی برآورده شدن آرمان در آینده به حکومت توتالیتر کمک می کند تا از هرگونه انتقاد در زمان حال فرار کند. چطور می خواهید چیزی که در آینده اتفاق می افتد را نقد کنید؟ (البته که اجازه نقد هم ندارید).

رهبر توتالیتر همیشه بر حق است

گفته های یک رهبر توتالیتاریسم همیشه بر حق و حقیقت نهایی است. این نکته به پاراگراف قبلی مربوط می شود. رهبر توتالیتر برای سده های آینده برنامه های آرمانی دارد و این برنامه ها برای سده های پیش رو طرح ریزی شده اند. این برنامه ها قرار است در آینده به نتیجه برسند و با توسل به پیش بینی های بزرگ توجیه می شوند.

رهبر توتالیتر اهمیتی به جانشین نمی دهد

هیتلر یک بار با تعابیر خاص خویش، این نکته را برای فرماندهان عالی رتبه ارتش که در گرماگرم جنگ می بایست مغزشان را برای حل این مسئله خورده باشند، توصیف کرده بود که: «با کمال فروتنی باید بگویم که عامل نهایی، خود من هستم و من جانشین ناپذیرم... سرنوشت رایش فقط به من وابسه است.»

در یک حکومت توتالیتر، قدرت مطلق و اقتدار در دستان رهبر آن قرار دارد و هیچکس فکر جانشینی رهبر را در سر خود راه نمی دهد. رهبر توتالیتر راه حل نهایی است و تمام جنبش به او بستگی دارد. هیتلر تصور می کرد هر کس را که در لحظه مرگش جانشین کند، فرمانبردار خواهد بود و هیچکس به غیر جانشین، قدرت را تهدید نخواهد کرد.

ژوزف استالین
ژوزف استالین


همپوشانی ادارات

برای نازی ها تداخل ادارات، نه بخاطر ایجاد مشاغل برای افراد حزبی، بلکه به عنوان یک اصل مطرح بود.

نازی های سعی می کردند برای تمام ادارات و سازمان های یک نسخه حزبی درست کنند و سازمان قبلی را فقط به عنوان ظاهر قدرت نگه دارند. در یک حکومت توتالیتر بی نظمی عجیبی به چشم می خورد و ادارات و سازمان های زیادی همپوشانی وظایف دارند. برای مثال در پلیس مخفی روسیه، لایه های مختلف وجود دارد که هر کدام وظیفه جاسوسی از دسته دیگری را دارد. تمام این دسته های به کمیته مرکزی گزارش می دهند و هیچکدام نمی دانند در آینده قرار است چه سازمانی برگزیده کمیته باشد.

تنها قاعده مطمئنی که می توان در یک رژیم توتالیتر پیدا کرد، این است که هر اندازه موجودیت یک موسسه دولتی بارزتر باشد، قدرت آن نیز کم تر است و هر چقدر که وجود یک نهاد ناشناخته تر باشد، قدرت آن نیز سر انجام بیش تر خواهد بود.

ذره ذره شدن تا اتحاد

در ابتدا مقاله به صورت مختصر در مورد نقش توده ها توضیح دادم. همونطور که اشاره شد، توده ها نقش بسیار مهمی در جنبش توتالیتر دارند. مردمی را تصور کنید که نسبت به خود و دیگران منزوی شده اند و دیگری امیدی به سیاست و احزاب کنونی ندارند. این مردم آمادگی بیشتری برای پذیرش ایدئولوژی های یک جنبش توتالیتر خواهند داشت.

سخن پایانی

حکومت توتالیتر تمام جمعیت را ذره ذره و نابود می کند (یا ممکن است مقدمات این فرایند از اول در آن کشور شروع شده باشد مانند آلمان دوران نازی ها). این تفرقه ریشه حکومت توتالیتر است. تنها اتحاد و همبستگی مردم آن کشور است که می تواند این ریشه را از خاک بیرون بکشد و نابود اش کند.

یک جنبش توتالیتر، قدرت را در کشور خویش به همان صورتی در دست می گیرد که یک فاتح بیگانه کشوری را اشغال می کند.

مطالعه بیشتر:

خلاصه ای از کتاب خودآموز دیکتاتور ها




منبع

خرید از فروشگاه نهنگ: توتالیتارسیم - هانا آرنت - نهنگ

خرید از طاقچه: توتالیتارسیم - هانا آرنت - طاقچه

کتابخلاصه کتابکتاب خوانیمطالعهسیاست
برنامه نویس، در تلاش برای نوشتن، کتاب مثل خون در رگ من. اینستاگرام من: @mammad.aghaei
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید