بهار ...
سلام ...
خوش آمدی ...
اینبار به راستی نرم نرمک از گَرد راه رسیدی...
آنقدر بی صدا که هیچ گوشی صدای پایَت را نشنید...
انگار نه انگار که واپسین بهار قَرنی ...
نمیدانم آن جماعت در انتظار نشسته ات چه شدند ، نمیدانم آن خیل دیوانگانت کجا رسوا شدند ...
نمیدانم که نمیدانم ...
ولی تو خوب میدانی همه در پی بهار دلمان میگردیم ،
دلمان را بهار کن ...
بهار ... خوش آمدی ...